گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد ششم
باب کراهۀ النّوم بعد الغداة






[خواب بعد از نماز صبح]
و روي العلا عن محمّد بن مسلم عن احدهما صلوات اللَّه علیهما قال سألته عن النّوم بعد الغداة فقال انّ الرّزق یبسط تلک السّاعۀ » )
این بابی است در کراهت خواب بعد از نماز صبح به اسانید صحیحه منقولست از امام محمد (« فانا اکره أن ینام الرّجل تلک السّاعۀ
باقر یا امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما که محمد گفت از آن حضرت سؤال کردم از خواب بعد از نماز صبح حضرت فرمودند
و روي جابر » ) . که در این ساعت روزي را پهن میکنند و مقدر میسازند مرا خوش نمیآید که در این ساعت کسی بخواب رود
عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه قال انّ ابلیس انّما یبثّ جنود اللّیل من حین تغیب الشّمس إلی مغیب الشّ فق و یبثّ جنود النّهار من
حین یطلع الفجر مطلع الشّمس و ذکر انّ نبیّ اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله کان یقول اکثروا ذکر اللَّه عزّ و جلّ فی هاتین السّ اعتین و
و کالصحیح از حضرت امام (« تعوّذوا باللَّه عزّ و جلّ من شرّ ابلیس و جنوده و عوّذوا صغارکم فی هاتین السّاعتین فانّهما ساعتا غفلۀ
محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند بتحقیق که شیطان بزرگ پهن میکند لشکرهاي شب خود را از وقت فرو رفتن
آفتاب تا غایب شدن سرخی مغرب و پهن میکند لشکرهاي روز خود را از وقت طلوع صبح تا طلوع آفتاب و غرضش آنست که
چون این دو ساعت بزرگست و عبادات در آن مقبول است ص: 232 و دعاها مستجاب است لشکرهاي
شیطان بنی آدم را مشغول خواب کنند یا در فکر کارهاي دنیوي اندازند تا از عبادت یا از حضور قلب در آن باز مانند و حضرت
صفحه 101 از 262
فرمودند که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله بسیار میفرمودند که در این دو ساعت ذکر حق سبحانه و تعالی بسیار کنید
تا شیاطین از شما دور شوند و پناه برید بحق سبحانه و تعالی از شر شیطان و لشکرهاي او و تعویذ کنید اطفال خود را در این دو
ساعت بانکه ایشان را به دعا در پناه خداوند تعالی در آورید چنانکه در دعاها گذشت یا آن که اگر خواهید که از جهۀ ایشان
تعویذ بنویسید در این دو ساعت بنویسید و اعم بهتر است به درستی که این دو ساعت است که مهما أمکن شیاطین بنی آدم را از یاد
الهی غافل میسازند حتی از تعویذ و مجربست که هر جائی و هر زمانی که امید رحمت الهی در آنجا بیشتر است وسایل شیاطین در
و» ) . غافل گردانیدن بنی آدم بیشتر است و در این دو وقت مجرب همه کس است که شیاطین این کسرا از یاد الهی باز میدارند
قال الصّادق صلوات اللَّه علیه نومۀ الغداة مشئومۀ تطرد الرّزق و تصفّر اللّون و تقبّحه و تغیّره و هو نوم کلّ مشئوم انّ اللَّه تبارك و
و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که (« تعالی یقسم الارزاق ما بین طلوع الفجر إلی طلوع الشّمس فایّاکم و تلک النّومۀ
خواب صبح شوم و نامبارکست دفع میکند روزي را و رنگ راز رد میکند و آدمی را بد هیئت میکند و بد صورت و این خواب
شومان است به درستی که حق سبحانه و تعالی روزیهاي بندگان را قسمت میفرماید از طلوع صبح تا طلوع آفتاب و کسی که
و قال الباقر صلوات اللَّه علیه النّوم اوّل النّهار خرق و » ) . خوابست قسمت خود را نمییابد زنهار که خود را حفظ کنید از این خواب
و از ص: 233 آن حضرت صلوات (« القائلۀ نعمۀ و النوم بعد العصر حمق و النّوم بین العشاءین یحرم الرزق
اللَّه علیه منقولست که خواب اول روز سبب جهل و حماقت است و خواب قریب به زوال که مسمّی است به قیلوله نعمتی است که
هر کس ترك آن نکند همیشه عبادت شب میتواند کرد و خواب بعد از عصر نیز سبب حماقتست و خواب میان شام و خفتن
محروم میسازد این کس را از روزي.
[خواب بر چهار وجه است]
و النّوم علی اربعۀ اوجه نوم الانبیاء علیهم السّلام علی اقفیتهم لمناجاة الوحی و نوم المؤمنین علی ایمانهم و نوم الکفّار علی یسارهم » )
و به اسانید متکثره منقولست از ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم که خواب بر چهار نوع است یکی (« و نوم الشّیاطین علی وجوههم
خواب پیغمبران است که بر پشت میخوابند تا ملائکه که از جانب آسمان آیند به ایشان وحی کنند دویم خواب مؤمنانست بر
دستهاي راست ایشان، سیم خواب کفار است بر دستهاي چپ، چهارم خواب شیاطین است که بر رو میخوابند. و صدوق کالصحیح
از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که آن حضرت در مسجد جامع کوفه بودند که شخصی از اهل شام
برخواست و سؤالی چند کرد و از آن جمله این بود که بفرمایید که خواب بر چند قسم است حضرت فرمودند که خواب بر چهار
وجه است اول خواب پیغمبران است که بر پشت میخوابند و چشم ایشان بخواب نمیرود و انتظار وحی الهی دارند، دویم خواب
مؤمن است که بر دست راست میخوابد رو بقبله، سیم خواب پادشاهان و فرزندان ایشان است که بر دست چپ میخوابند تا هضم
شود هر چه خوردهاند، چهارم خواب شیاطین و برادران ایشان است و هر دیوانه و هر مبتلایی که بر رو میخوابند.
[بر رو خوابیدن]
و منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر (« و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه من رأیتموه نائما علی وجهه فأنبهوه » )
که را به ص: 234 بینید که بر رو خوابیده است او را از خواب بیدار کنید که درست بخوابد. و در صحیح از
احمد بن اسحاق منقولست که به خدمت حضرت امام حسن عسکري صلوات اللَّه علیه رفتم و گفتم فداي تو کردم بسیار مغمومم به
سبب بلایی که به آن مبتلایم و میخواستم که از پدرت بپرسم دست بهم نداد حضرت فرمودند که چه چیز است عرض کردم که
صفحه 102 از 262
روایتی از آباء بزرگوار شما بما رسیده است که خواب پیغمبران بر پشت است و خواب مؤمنان بر دست راستست و خواب منافقان بر
دست چپ است و خواب شیاطین بر روست حضرت فرمودند که چنین است پس عرض کردم که هر چند جهد میکنم که بر دست
راست بخوابم ممکن نیست که خوابم برد پس حضرت ساعتی خاموش شدند و فرمودند که اي احمد نزد من بیا پس نزدیک
حضرت رفتم حضرت فرمودند که دستها را از آستین داخل پیراهن کن کردم پس حضرت دستهاي مبارك خود را از آستین بیرون
آوردند و دست راست بر جانب چپ و دست چپ بر جانب راست من مالیدند سه مرتبه احمد گفت که از آن روزي که حضرت
چنین کردند اگر خواهم که بدست چپ بخوابم ممکنم نیست و خوابم نمیبرد. چنین گوید محمد تقی مؤلف که مدتی مدید بود
که مبتلا بودم به ضعف معده و چون بر دست راست میخوابیدم معده را درد بهم میرسد و بدست چپ میخوابیدم تا باین حدیث
رسیدم به خاطرم رسید که خوشا بحال آن جماعت که در خدمت حضرات ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم میبودند و هر دردي
که داشتند به ایشان عرض مینمودند چون این معنی بخاطر رسید به خاطرم رسید که دعا کن و دعا کردم که الهی بحق حضرت
امام حسن عسکري صلوات اللَّه علیه که این بلا را از من نیز دور کردن قریب به چهل سال است که این معنی زایل شد و بدست
راست میخوابم و اگر بدست چپ بخوابم در اوایل شب خوابم نمیبرد ص: 235 و الحمد للّه ربّ العالمین
الذي هدانا لهذا.
[سه چیز عجب آور است]
و (« و قال صلوات اللَّه علیه ثلث فیهنّ المقت من اللَّه عزّ و جلّ نوم من غیر سهر و ضحک من غیر عجب و اکل علی الشّبع » )
کالصحیح منقولست از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که سه صفت است که حق سبحانه و تعالی دشمن میدارد این سه
را. یکی خوابیست که بیداري با آن خواب نباشد از براي خدا بانکه شب تا صبح بخوابد و سحر از براي رضاي الهی برنخیزد. دویم
خندهایست که تعجبی با آن نباشد چون چیزهایی که نادر و عجب است آدمی را به خنده میآورد عبث خندیدن کار بطّالانست.
سیم سیر بودن و چیزي خوردنست که اسرافی است که حق سبحانه و تعالی از آن نهی فرموده است که بخورید و بیاشامید و اسراف
مکنید بانکه زیاده از قدر سیري بخورید بلکه سنت است که گرسنه باشد و دست بکشد و هم چنین تا اشتهاي خوب نداشته باشد
چیزي نخورد و اسرافست قطع نظر از آن که اول سبب امتلاست و دویم سبب ادخال است و اکثر مرضها از این دو چیز است. و از
ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم منقولست که فرمودند که نزدیکترین احوال بنده به قرب الهی وقتی است که گرسنه باشد و دورترین
حالات او از قرب الهی وقتی است که سیر باشد و چون شکم پر شد طغیان میکند از هر وجهی یکی از حیثیت بیماریها، دویم از
حیثیت مخالفت الهی چنانکه مشهور است که هر گاه شکم سیر شود اعضا گرسنه میشوند و چون شکم گرسنه است اعضا سیرند و
فرمودند که پر خوردن را خداي تعالی دوست نمیدارد و دشمن میدارد، و با شکم سیر بندگی الهی نمیتوان کرد و هر که در دار
دنیا آروغ بیشتر میزند در روز قیامت گرسنهتر خواهد بود و چون آروغ زنید سر بالا مکنید به جانب آسمان و بر سیري چیزي
خوردن پیسی میآورد و اکثر مرضها از امتلاست و هیچ ص: 236 چیز نزد حق سبحانه و تعالی دشمنتر از
شکم پر نیست و چون آدمی را ناچار است از خوردن ثلث معده را از جهۀ طعام قرار دهد و ثلثی از جهۀ آب و ثلثی از جهۀ نفس و
مانند خوك خود را فربه مکنید.
[خواب قیلوله]
و اتی اعرابیّ إلی النّبی صلّی اللَّه علیه و آله فقال یا رسول اللَّه انّی کنت ذکورا و انّی صرت نسیّا فقال اکنت تقیل قال نعم قال و » )
صفحه 103 از 262
و منقولست که اعرابی به نزد حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله آمد و (« ترکت ذاك قال نعم قال عد فقال فرجع الیه ذهنه
عرض نمود که یا رسول اللَّه من قوت حافظه خوبی داشتم و الحال فراموشی به همرسانیدهام حضرت فرمودند که آیا تو قیلوله
میکردي گفت بلی فرمودند که ترك کرده خواب چاشت را گفت بلی فرمودند که من بعد قیلوله بکن پس شروع بخواب قیلوله
کرد قوت حافظهاش برگشت.
[پنج نفر خوابشان نمیبرد]
و روي ابو بصیر عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال خمسه لا ینامون الهامّ بدم یسفکه و ذو المال الکثیر لا امین له و القائل » )
و منقولست در (« فی النّاس الزّور و البهتان عن غرض من الدّنیا یناله و المأخوذ بالمال الکثیر و لا مال له و المحبّ حبیبا یتوقّع فراقه
موثق از ابو بصیر که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که پنج کسند که ایشان را خواب نمیبرد اول کسی که
قصد کشتن کسی داشته باشد شب تا صباح خوابش نمیبرد که شاید فرصت یابد و خایف است که مبادا دشمن مطلع شود و بر
عکس شود و دور نیست که مقصود این باشد که اعدي عدوّ آدمی نفس و شیطانند میباید که آدمی بخواب نرود در مدافعه ایشان
تا خون ایشان را به ریاضات و مجاهدات بریزد. دویم کسی است که مال بسیاري داشته باشد و امینی نداشته باشد و لازمه لوامع
صاحبقرانی، ج 5، ص: 237 مال بسیار است دشمن بیشمار که در مقام دفع او و نهب آنند و هم چنین مال آدمی ایمانست و شیاطین
جن و انس در مقام ازاله آنند میباید که شب تا بروز بیدار باشد و پناه بحق سبحانه و تعالی برد که شیاطین ایمان او را نبرند. سیم
کسی که افترا و بهتان بسته باشد به جمعی که شاید فایده دنیوي به او عاید گردد و غافل است که آنها نیز در مقام عداوت و قتل او
میشوند خوابش نمیبرد پس اگر خواهد که استراحت داشته باشد بهتان و افترا نه بندد و بهتان دیگران را نیز نقل نکند که در
مفسده فرقی نیست میان هر دو. چهارم کسی را که حواله داده باشند بمال بسیاري و او را مالی نباشد و چنین است آدمی که حقوق
حق سبحانه و تعالی و خلق در ذمت او ثابتست و همه میخواهند و او چیزي ندارد پس باید که تضرع و زاري کند که حق سبحانه و
تعالی همه را راضی کند. پنجم عاشقی است که در وصال باشد و از مفارقت معشوق ترسان باشد یقین او را خواب نمیبرد پس
عجبا للمحبّ کیف » کسی که دعوي محبت الهی کند و از هزار وجه متوقع مفارقت باشد یقین او را خواب نمیبرد چنانکه گذشت
عجب از عاشقی که خواب کند خواب بر عاشقان اوست حرام و ممکن است که بیان واقعی فرموده « ینام کلّ نوم علی المحبّ حرام
باشند و لیکن بسیار بعید است از حکماء الهیین که چیزي بیفایده نقل فرمایند و نمیگویم که فایده همین است که ذکر کردم بلکه
ظاهر آنست که ظاهر مراد نباشد و هر گاه آن مراد نباشد احتمالات بسیار است و معصوم اعرفست به آن چه فرموده است اگر
معصوم فرموده باشند چون همین حدیث را در خصال ذکر کرده است از ضعفا و ضرور نبود که چنین حدیثی را ذکر کنند که
محتاج باین تاویلات باشد مگر آن که صدوق این تاویلات را فهمیده باشد و این ابعد است بسیار.
[خواب قیلوله]
و در روایتی واقع شده است که قیلوله کنید که حق سبحانه و تعالی روزه دار (« و روي قیلوا فانّ اللَّه یطعم الصّائم فی منامه و یسقیه » )
را در خواب طعام و آب میدهد و ذکر این حدیث در صوم انسب بود هم چنان که ذکر حدیثی که در صوم گفته است در اینجا
انسب بود که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که مدد کنید خود را بخواب قیلوله بر قیام شب چه اگر کسی
و در روایتی هست که شما (« و روي قیلوا فانّ الشّیطان لا یقیل » ) . قیلوله کند در سحر او را آسان است بیدار شدن و عبادت کردن
قیلوله کنید که شیطان خواب نمیکند چون هر چه چه خوبست شیاطین نمیکنند و محتمل است که مراد از شیطان و شیاطین سنیّان
صفحه 104 از 262
باشند و در هر چیزي مخالفت ایشان مطلوبست یا آن که اگر شما قیلوله کردید سحر بر میخیزید و شیاطین چون قیلوله نمیکنند
سحر در خوابند پس فرصت غنیمت دانید و در وقتی که ایشان در خواب باشند به عبادت الهی برخیزید تا عبادتی با اخلاص و
حضور قلب بفعل آورید.
[خواب صبح شوم است]
و قال صلوات اللَّه علیه نوم الغداة شوم یحرم الرّزق و یصفّر اللّون و کان المنّ و السّلوي ینزل علی بنی اسرائیل ما بین طلوع الفجر » )
و از حضرت امام (« إلی طلوع الشّمس فمن نام تلک السّاعۀ لم ینزل نصیبه فکان اذا انتبه فلا یري نصیبه احتاج إلی السّؤال و الطّلب
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه مرویست که فرمودند که خواب صبح شوم است محروم میگرداند آدمی را از روزي و رنگ را زرد
میکند و چنین بود که ترنجبین و مرغ بریان نازل میشد بر فرزندان یعقوب که با حضرت موسی گرفتار شده بودند در تیه از طلوع
صبح تا طلوع آفتاب و هر که در آن ساعت خواب بود بهره او نازل نمیشد و چون بیدار میشد و نصیب خود را نمییافت محتاج
و قال الرّضا صلوات اللَّه علیه فی قول اللَّه عزّ و جلّ » ) . بود به آن که سؤال ص: 239 و گدائی کند روزي را
و (« قال الملائکۀ تقسّم ارزاق بنی ادم ما بین طلوع الفجر إلی طلوع الشّمس فمن نام فیما بینهما نام عن رزقه « فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً »
منقولست از آن حضرت و در صحیح از جمیل از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه نیز که در تفسیر قول حق سبحانه و
تعالی که قسم یاد میفرماید به آنهائی که قسمت کنندگان کارند فرمودند که مراد از اینها فرشتگانیاند که قسمت میکنند
روزیهاي بنی آدم را از طلوع فجر تا طلوع آفتاب پس کسی که در خوابست در این وقت از روزي خود خواب رفته است یعنی خود
و روي معمّر بن خلّاد عن ابی الحسن الرّضا » ) . را از روزي محروم کرده است چنانکه مشهور است که خر خفته جو نمیخورد
صلوات اللَّه علیه قال کان و هو بخراسان اذا صلّی الفجر جلس فی مصلّاه إلی ان تطلع الشّمس ثمّ یؤتی بخریطۀ فیها مساویک
و در حسن کالصحیح منقولست از (« فیستاك بها واحدا بعد واحد ثمّ یؤتی بکندر فیمضغه ثمّ یدع ذلک فیؤتی بالمصحف فیقرأ فیه
معمّر ثقه که وقتی که آن حضرت صلوات اللَّه علیه خراسان را مشرف گردانیده بودند داب آن حضرت این بود که چون نماز صبح
به جا میآوردند در جاي نماز خود مینشستند و مشغول اوراد و ادعیه بودند تا آفتاب طالع میشد پس کیسه مسواکها را میآوردند
به خدمت آن حضرت و مسواك میکردند از هر یک بعد از دیگر و ظاهرا چنان بوده باشد که ملازمان سرهاي مسواکها را نرم
کرده باشند که حضرت هر یک را آن قدر میمالیده باشند که سر نرم بریزد بنا بر این مکرر از مسواکها مسواك میفرمودند، دیگر
کندر میآوردند که میخاییدند مانند مصطکی از جهۀ خوش بویی دهن و دفع زیادتی ص: 240 بلغم،
دیگر کندر را میگذاشتند و قران را میآوردند و حضرت تلاوت میکردند با آن که در حفظ داشتند از روي قران میخواندند تا
ثوابش مضاعف شود و دیگران نیز متابعت کنند و ظاهر میشود که در تعقیب دعا مقدم است بر قرآن و در احادیث بسیار وارد شده
است که این هر سه دفع زیادتی بلغم میکند.
[تعقیب نماز]
و در قوي از آن (« و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله من جلس فی مصلّاه من صلاة الفجر إلی طلوع الشّمس ستره اللَّه من النّار » )
حضرت صلّی اللَّه علیه و آله منقول است که هر که در محل نمازش بنشیند از نماز فجر تا طلوع آفتاب خداوند عالمیان او را از
عذاب جهنم مستور دارد یعنی حجابی به همرسد که آتش به او نرسد. و در حدیث حضرت امام حسن صلوات اللَّه علیه در موثق
یعنی این نشستن حجابی باشد او را از آتش جهنم و دور نیست که نقل معنی کرده « کان له سترا من النّار » کالصحیح چنین است که
صفحه 105 از 262
باشد. و باز از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه
علیه و آله فرمودند که هر مسلمانی که در جاي نماز صبح بنشیند و ذکر حق سبحانه و تعالی کند تا طلوع آفتاب حق سبحانه و تعالی
او را ثواب حج کننده بیت اللَّه الحرام کرامت فرماید. و در تهذیب کحاج رسول اللَّه است یعنی ثواب زیارت آن حضرت صلّی اللَّه
علیه و آله عطا کند. اما در کتب صدوق بیت اللَّه است و گناهان او را بیامرزد پس اگر بنشیند تا آفتاب بلند شود و دو رکعت نماز یا
چهار رکعت بکند حق سبحانه و تعالی گناهان گذشته او را بیامرزد و او را ثواب حج کننده بیت اللَّه الحرام کرامت کند. محتمل
است که مراد ثواب جمیع حاجیان باشد و اگر نه کافی بود که بگویند که ثواب حجی کرامت فرماید. ص:
241 و بطرق متعدده از حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله منقولست که حق سبحانه و تعالی میفرماید که اي فرزند آدم
یک ساعت بعد از صبح مرا یاد کن و یک ساعت بعد از عصر مرا یاد کن تا کفایت کنم مهمات ترا. و در موثق کالصحیح از معمر
منقولست که حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه میفرمودند که سزاوار آنست که بعد از تعقیب نماز صبح اقلا پنجاه آیه از قران
مجید بخواند، و احادیث دیگر وارد شده است که قرآن عهد الهی است که بسوي بندگان فرستاده است بر هر بنده لازمست که هر
روز نظر کند و فکر کند در پنجاه آیه اقلا. و در چند حدیث که وارد است که بعد از نماز صبح خواب میتوان کرد محمولست بر
ضرورت که خواب غلبه کرده باشد چنانکه گذشت که هر گاه خواب غلبه کند بخواب، یا بر جواز چون خواب حرام نیست.
باب صلاة العیدین
[نماز عیدین واجبست و نماز کسوف واجبست]
روي جمیل بن درّاج عن الصّادق صلوات اللَّه علیه انّه قال صلاة العیدین فریضۀ و صلاة الکسوف فریضۀ یعنی انّهما من صغار » )
الفرائض، و صغار الفرائض سنن لروایۀ حریز عن زرارة عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه قال صلاة العیدین مع الامام سنّۀ و لیس قبلهما
اي بابی است در نماز عید رمضان و عید قربان. در صحیح از جمیل منقولست که حضرت (« و لا بعدهما صلاة ذلک الیوم إلی الزّوال
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که نماز عیدین واجبست و نماز کسوف واجبست صدوق میگوید که مراد حضرت
آنست که از جمله فریضهاي صغیر است و صغیرهاي فریضهها سنّتند. از جهۀ آن که به اسانید صحیحه منقولست که حضرت امام
محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که نماز عیدین سنت است با امام و پیش از هر دو و بعد از هر دو در آن روز نمازي نیست تا
پیشین. ظاهرا غرض صدوق جمع است میان این دو روایت که در یکی مذکور است که فریضه است و فریضه آنست که در قرآن
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّی وَ ذَکَرَ اسْمَ » . بلفظ امر وارد شده باشد و حق سبحانه و تعالی اگر چه نماز عید فطر را در قرآن یاد فرموده است که
چنانکه خواهد آمد اما چون بلفظ امر وارد نشده است پس فریضه صغیره باشد چون تصریح به وجوبش از حضرات « رَبِّهِ فَ َ ص لَّی
رسول خدا و ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم بما رسیده است و ص: 243 هم چنین فریضه را سنت میگویند
یعنی وجوب آن از سنت ظاهر شده است بخلاف مثل قرائت و تشهد که در قرآن واقع نشدهاند آنها را واجب مینامند باصطلاح
محدثین و مظنون آنست که حدیث زراره از روي تقیه وارد شده است چون اکثر عامه نماز عیدین را سنت میدانند. و در صحیح از
جمیل منقولست که آن حضرت فرمودند که نماز عیدین فریضه است. و کالصحیح از ابی اسامه منقولست که حضرت صادق
و وجوب » ) . صلوات اللَّه علیه فرمودند که نماز عیدین فریضه است و نماز کسوف فریضه است و دور نیست که سهوي شده باشد
و نماز عید وقتی واجبست که امام عادلی باشد ظاهرا مضمون عبارت فقه رضویست که مذکور است در (« العید انّما هو مع امام عادل
آن که نماز عیدین با امام واجبست و واجب نیست مگر با امام و خطبه، و در هر نمازي خطبه بعد از نماز است مگر روز جمعه که
خطبه پیش از نماز است و نماز عیدین فریضۀایست واجبه مثل نماز روز جمعه مگر بر پنج کس بیمار و زن و بنده و صبی و مسافر و
صفحه 106 از 262
هر که یک رکعت را با امام در نیابد نه جمعهاش صحیح است و نه عیدش، و ظاهر امام عادل امام زمانست صلوات اللَّه علیه و
احادیث عید بلفظ امام عادل بسیار وارد شده است بخلاف جمعه که ظاهر عبارات احادیث آن آنست که بر غیر امام نیز واجب باشد
بنا بر این این شکسته همیشه نماز عیدین را بقصد قربت واقع ساختهام و نماز جمعه را بقصد وجوب و ظاهر اصحاب ما جمیعا آنست
که نماز عیدین در حال غیبت مستحب است و جمعی نقل اجماع کردهاند، اما جمعی از معاصرین بقصد وجوب واقع میساختند و
مستند ایشان این بود که احادیث بلفظ وجوب واقع شده است و لفظ امام صریح نیست در امام زمان و هم چنین امام عادل و ممکن
است که ذکر امام ص: 244 عادل باین اعتبار باشد که عامه این نماز جمعه و عیدین را واقع میساختند و
ائمه ایشان کافر بودهاند لفظ عادل از آن جهت میفرمودهاند تا ائمه ایشان بیرون روند، و اصل عدم اشتراط امام زمانست و عدم
مدرك مدرکست چنانکه داب استدلالیانست و لیکن داب محدثین نه این است بلکه اگر محتمل الامرین باشد احادیث ایشان
متوقفند و جزم بعدم یا وجود نمیکنند به اعتبار احادیث متواتر المعنی که وارد شده است که وقوف نزد شبهات بهتر از اقتحام در
یعنی در « مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ » هلکاتست و الفاظ احادیث نیز مثل عبارت قرآن مجید است که حق سبحانه و تعالی فرموده است که
قرآن مجید آیات محکم هست که دلالات آنها صریحست یا مانند صریحست آنها أمّ الکتابند و بر همه کس لازمست که متابعت
آنها کنند و بعضی از آیات متشابهند که تاویل آن را نمیداند مگر حق سبحانه و تعالی و راسخان در علم که نبی و ائمهاند صلوات
اللَّه علیهم، و نهی از متابعت آنها شده است مثلا در آیه وضو آن چه محکم است آنست که رو و دستها را باید شست و سر و پاها را
مسح باید کشید اما آن که در شستن رو ابتدا از بالا باید کرد و در شستن دستها ابتدا از مرفق باید کرد و آن که نیت باید کرد و آن
که واجب لغیره است و امثال اینها از احکام که استنباط نمودهاند از این آیه از جمله متشابهات است که اگر احادیث بر آنها دلالت
کند به آن عمل مینمایند و الا به ظنون واهیه احکام الهی را اثبات نمیکنند پس در چنین جائی اگر چه در یک حدیث بلفظ
فریضه وارد شده است در حدیث دیگر بلفظ سنت واقع شده است و احادیث بسیار بلفظ امام وارد شده است که محتمل الامرین
است یا امام زمان اظهر است جزم بوجوب نمیکنند مثل غسل جمعه و بقصد قربت واقع میسازند و آن چه بر این ضعیف ظاهر شده
است اینست که مجتهد باصطلاح متاخرین کسی است که جراتی داشته باشد که هر چه به خاطرش رسد جزم کند و بگوید که
حکم اللَّه این است و نفس قدسی که شرط است ص: 245 باصطلاح ایشان هم چنین نفسی میباید و اگر
کسی تامل و توقف نماید در احکام الهی میگویند مشکوکست و صاحب نفس قدسی نیست حق سبحانه و تعالی همه را هدایت
و روي سماعۀ بن مهران عن الصّادق صلوات اللَّه علیه انّه قال لا صلاة فی العیدین الّا مع امام و ان صلّیت وحدك فلا » ) . کند بحق
و در موثق کالصحیح منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که نیست نمازي در عید فطر و عید قربان مگر با (« باس
امامی یعنی نماز واجب نیست مگر به جماعت یا با امام زمان صلوات اللَّه علیه و اگر تنها نماز کنی باکی نیست یعنی اگر امام عادل
نماز نکند مثل زمان آن حضرت که سلاطین جور غالب بودند و ایشان میکردند و لازم بود که ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم به
نماز ایشان حاضر شوند رخصت دادند که اگر در این صورت تنها نماز گذاري باکی نیست و بنا بر این محتملست که مراد از تنها
این باشد که امام زمان نماز نکند پس اگر به جماعت نیز کنند تنهاست و احتمال اظهر آنست که غرض این باشد که هم چنان که
در نماز جمعه شرط است که به جماعت واقع سازند آن را هم چنین در نماز عید وجوبش مشروط است بانکه امامی باشد که نماز
و روي زرارة بن اعین عن ابی جعفر صلوات » ) . جماعت کنند و اگر این شرط متحقق نباشد نماز را منفرد به جا میآورد استحبابا
و به اسانید صحیحه منقولست که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه (« اللَّه علیه قال لا صلاة یوم الفطر و الاضحی الّا مع امام
فرمودند که نمازي نیست یعنی بعنوان واجب در روز عید فطر و عید قربان مگر با امامی که عادل باشد یا امام اصل و هر دو معنی
محتمل است چنانکه الحال گذشت و احتمال امام اصل در اینجا اقربست چون ان تتمه را ندارد که در حدیث سابق بود. و در
صحیح از زراره منقولست که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه ص: 246 علیه فرمودند که هر که روز
صفحه 107 از 262
عید نماز را با امام به جماعت نکند پس او را نماز نیست و بر او قضا نیست. و همین مضمون در حسن کالصحیح از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه منقولست. و در صحیح از محمد بن مسلم منقولست که گفت سؤال کردم از احدهما صلوات اللَّه علیهما از نماز
روز فطر واضحی حضرت فرمودند که نیست نمازي مگر با امام. و در صحیح از امام منقولست از زراره که احدهما صلوات اللَّه
علیهما فرمودند که نیست نماز عیدین مگر بر مقیم و نیست نمازي مگر با امام. و در موثق کالصحیح منقولست از سماعه که گفت
عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که چه وقت قربانی را ذبح میباید کرد حضرت فرمودند که وقتی که
امام از نماز فارغ شود پس عرض کردم که اگر در جائی باشم که امام نباشد در آنجا آیا نماز جماعت میتوانم کرد حضرت
فرمودند که وقتی که آفتاب راست بایستد یعنی وقتی که سنیّان از نماز فارغ شده باشند و بعد از آن فرمودند که باکی نیست که تنها
نماز کنی و نمازي نیست مگر با امام. و کالصحیح بل الصحیح منقول است از معمر بن یحیی که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه
علیه فرمودند که نمازي نیست در عید فطر واضحی مگر با امام و مجموع این اخبار ظاهرشان امام زمان است چون در مبحث
جماعت جائی نگذشت در کلام اهل البیت که فرموده باشند که نماز نیست مگر با امام و هم چنین در نماز جمعه که در آنجا
جماعت شرط است نیز باین عبارت نفرمودند بلکه فرمودند که هر گاه پنج کس یا هفت کس جمع شوند یکی از ایشان خطبه
بخواند و امامت کند بخلاف این نماز که در اکثر اخبار اشعار به آن شده است که بی امام نماز نیست پس ممکن است که مراد این
باشد که با وجود ص: 247 امام غیر امام نمیتواند کرد یا امامی میباید که امام اصل باشد یا منصوب خاص
یا عام آن حضرت باشد تا واجب باشد و الا تنها است خواه منفرد باشد یا با جماعت و در این صورت سنت خواهد بود و بعد از این
و سئل الصّادق صلوات اللَّه علیه عن صلاة الاضحی و الفطر فقال صلّهما رکعتین فی جماعۀ او فی غیر جماعۀ و » ) . نیز خواهد آمد
و در صحیح از عبد اللَّه بن مغیره منقولست که از بعضی از استادان خود که گفت از آن حضرت صلوات اللَّه (« کبّر سبعا و خمسا
علیه سؤال کردم از نماز اضحی و فطر حضرت فرمودند که دو رکعت بگذار خواه به جماعت کنی و خواه بغیر جماعت و در رکعت
و روي منصور بن حازم عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال مرض ابی صلوات » ) . اول هفت تکبیر بگو در رکعت دویم پنج تکبیر
و در صحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که پدرم بیمار شد (« اللَّه علیه یوم الأضحی فصلّی فی بیته رکعتین ثمّ ضحّی
دو رکعت نماز عید را در خانه به جا آوردند و قربانی در خانه کردند و در کالصحیح منقولست از آن حضرت به همین عنوان و
و روي جعفر بن بشیر عن عبد اللَّه بن سنان عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال من لم یشهد » ) . ایضا در صحیح به همین عبارت
و در صحیح از حضرت امام (« جماعۀ النّاس فی العیدین فلیغتسل و لیتطیّب بما وجد و یصلّی فی بیته وحده کمّا یصلّی فی جماعۀ
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که هر که حاضر نشود در مجمع مردمان در عیدین باید که غسل کند و بوي
خوش بکند بهر چه باید از بوي خوش و در خانه خود نماز کند تنها هم چنان که با جماعت میکرد بحسب کمیت و کیفیت. و
شیخ این زیادتی را روایت کرده است که و حضرت فرمودند که آن چه حق سبحانه و تعالی فرموده است که زینت خود را بردارید
نزد هر نمازي یا نزد ص: 248 هر مسجدي مراد از آن جمعه و عیدین است بانکه زینت مطلوب است به
غسل و بوي خوش کردن و عمامه و جامهاي سفید نفیس پوشیدن. و در حدیث صحیح دیگر از آن حضرت صلوات اللَّه علیه
منقولست مثل سابق با زیادتی آن که حضرت فرمودند که در روز عرفه در شهرهاي غیر مکه نیز جمعیت میکنند بی امام و دعا
میکنند. و در صحیح از حلبی منقولست که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه پرسیدند از شخصی که در این دو عید بیرون نرود آیا
بر او هست که تنها نماز کند حضرت فرمودند بلی و ظاهر شد از این اخبار صحیحه کثیره که اگر با امام دست بهم ندهد تنها
و روي هارون بن » ) . میتوان کرد و ظاهرا مراد از تنها آنست که با امام و نایب او نباشد اعم از آن که منفرد کنند یا به جماعت
حمزة الغنويّ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال الخروج یوم الفطر و الاضحی إلی الجبّانۀ حسن لمن استطاع الخروج إلیها قال
و در صحیح منقولست که حضرت امام جعفر صادق (« فقلت أ رأیت ان کان مریضا لا یستطیع ان یخرج أ یصلّی فی بیته فقال لا
صفحه 108 از 262
صلوات اللَّه علیه فرمودند که بیرون رفتن در روز فطر و اضحی به صحرا یا قبرستان خوبست کسی را که تواند رفت گفت عرض
نمودم که اگر بیمار باشد و نتواند بیرون رفتن آیا در خانه خود نماز میکند فرمودند که نه و ظاهرا به اعتبار بیماري باشد که از
بیمار ساقط است مع هذا خوف فتنه نیز هست که عامه گویند که شیعیان اعتقاد به نماز ما ندارند خود نماز میکنند در خانهاي خود.
و در صحیح از محمد بن مسلم منقولست که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که مردمان به خدمت حضرت امیر
المؤمنین صلوات اللَّه علیه عرض نمودند که اي کاش شخصی را مقرّر میساختید که بعوض شما در شهر یا مطلقا نماز میکرد که
بعضی از مردمان ضعیفی که نتوانند آمدن به مصلی با او ص: 249 نماز کنند یا شما خود جفا نکشید و
دیگري این تعب را بکشد حضرت فرمودند که مخالفت سنت حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله نمیکنم که جانشین قرار
دهم حضرت نکردند من نیز نمیکنم در شهري که خود باشم. دویم این که من یا مردمان اگر جفا بکشیم ثواب به اندازه مشقت
است. دیگر آن که فرسخ نیست با وجود امام. دیگر آن که سبب بهانه مردمان میشود که به صحرا نروند. و کالصحیح از محمد ابن
قیس منقول است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که نماز عید بر کسی واجبست که به صحرا رود یعنی
تواند رفت و کسی که نرود یعنی نتواند رفت بر او نماز نیست یعنی واجب نیست. و در صحیح از محمد بن قیس منقولست که
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه هر گاه نماز فطر یا اضحی میکردند آهسته میخواندند که آنها که نزدیک آن حضرت
بودند میشنیدند و قرائت را بلند نمیخواندند، و موعظه و تذکیري که در خطبه است در روز فطر و اضحی بعد از نماز است و ظاهر
است که آهسته خواندن از جهۀ تقیه بوده است چون ائمه عامه به صحرا میرفتند و ایشان به بهانه عذري نمیرفتند یا اول نماز
میکردند و بعد از نماز به صحرا میرفتند. و در موثق عمار منقولست که به آن حضرت عرض نمودم که آیا مرد پیشنمازي مردم
خانه میتواند کرد در عیدین بر پشت بام یا در یورت حضرت فرمودند که امامت ایشان نکند و زنان بیرون نروند و بر ایشان واجب
نیست نماز عید و بیرون رفتن از جهۀ نماز و حضرت فرمودند که لباسهاي فاخر به زنان مپوشانید تا آن که ایشان از شما نطلبند بیرون
رفتن را چون زنان غیر صالحه به اجانب مینمایند و زنان صالحه از ایشان یاد میگیرند و مبادا که شیطان ایشان را فریب دهد، یا آن
که غرض ایشان از بیرون رفتن اظهار تجملست و از براي خدا ص: 250 بیرون نمیروند بلکه از جهۀ
مفاخرت با زنان بیرون میروند چنانکه غالب احوال ایشان چنین است.
[غسل عید قربان]
و به اسانید (« و روي ابن المغیرة عن القسم بن الولید قال سألته عن غسل الاضحی قال واجب الّا بمنی و روي انّ غسل العیدین سنّۀ » )
حسنه و صحیح از عبد اللَّه بن مغیره منقولست که قاسم گفت سؤال کردم از او یعنی امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه چون قاسم
راوي آن حضرتست از غسل عید قربان حضرت فرمودند که واجبست مگر در منی چون در منی نماز عید واجب نیست و غسل از
جهۀ نماز است غالبا. و در موثق عمار وارد است که گفت از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از شخصی که فراموش کند
غسل روز عید را تا بعد از نماز به خاطرش رسد حضرت فرمودند که اگر وقت نماز باقی است غسل بکند و نماز را اعاده کند و اگر
وقت گذشته است نمازش صحیح است و هر دو محمولست بر تاکد استحباب چون در صحیح علی بن یقطین وارد است که حضرت
امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه فرمودند که غسل روز جمعه واضحی و فطر سنت است و فریضه نیست اگر چه ممکن است که
و روي » . سنت واجبه باشد چنانکه در غسل جمعه گذشت و احوط آنست که مهما أمکن ترك ننماید غسل را و اللَّه تعالی یعلم
الحلبیّ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال سألته عن المرأة علیها غسل یوم الجمعۀ و الفطر و الاضحی و یوم عرفۀ قال نعم علیها
و به اسانید صحیحه منقولست از حلبی که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از زن که آیا « الغسل کلّه
غسل روز جمعه و روز فطر واضحی و روز عرفه بر او هست حضرت فرمودند که همه اغسال بر او هست یعنی اغسالی که بر مرد
صفحه 109 از 262
هست بر او هست و زیادتی اغسال ص: 251 مختصه او نیز هست بخلاف مرد که همه غسلی بر او نیست و
ظاهر علی نیز وجوبست.
[افطار قبل از نماز]
و سنت (« و جرت السّنّۀ ان یاکل الانسان یوم الفطر قبل ان یخرج إلی المصلّی و لا یاکل فی الاضحی الّا بعد الخروج إلی المصلّی » )
جاري شده است که آدمی چیزي بخورد پیش از آن که روانه مصلّی شود در عید فطر و در عید قربان چیزي نخورد مگر بعد از
بیرون رفتن و برگشتن و ظاهرا بدل از خروج رجوع باید و نکته بعد از وقوع آن که چون عید فطر بعد از روزه است بنده اطاعت
میکند در خوردن چنانکه اطاعت نمود در گرفتن زیرا که حق سبحانه و تعالی دوست میدارد که بنده به رخصتهاي الهی عمل
نماید چنانکه عمل به عزایم و واجبات او میکند و در اضحی چون امر به خوردن گوشت قربانی شده است اولی آن است که بعد از
برگشتن از قربانی بخورد. چنانکه کالصحیح منقولست از جراح که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که میباید
روز فطر پیش از نماز چیزي بخورد و در اضحی چیزي نخورد تا امام برگردد از مصلی. و در حسن کالصحیح از حلبی منقولست که
آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که پیش از رفتن به مصلّی چیزي بخورد. و در موثق از سماعه منقولست که گفت از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از خوردن روز عید پیش از بیرون رفتن فرمودند که بلی و اگر نخورد باکی نیست. و از علی
بن محمد نوفلی منقولست که عرض نمودم به حضرت امام علی نقی صلوات اللَّه علیه که در روز فطر افطار نمودم از خاك حضرت
امام حسین صلوات اللَّه علیه و از خرما حضرت فرمودند جمع کرده سنت را با برکت و بهتر آنست که اگر خاك تربت خورد بقصد
و کان علیّ صلوات اللَّه علیه یاکل یوم الفطر قبل ان یغدو إلی » ) شفاي امراض باطنی بخورد. ص: 252
و منقولست که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه در روز فطر پیش از آن که به (« المصلّی و لا یاکل یوم الاضحی حتّی یذبح
و روي حریز عن زرارة عن ابی جعفر » ) . مصلّی روند چیزي تناول میفرمودند و در عید اضحی چیزي نمیخوردند مگر از قربانی
صلوات اللَّه علیه قال لا تخرج یوم الفطر حتّی تطعم شیئا و لا تاکل یوم الاضحی شیئا الّا من هدیتک و اضحیّتک و ان لم تقو فمعذور
قال و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه کان امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه لا یاکل یوم الاضحی شیئا حتّی یاکل من اضحیّته و لا یخرج
و به اسانید صحیحه متکثره منقولست که حضرت امام محمد باقر (« یوم الفطر حتّی یطعم و یؤدّي الفطرة ثمّ قال و کذلک نفعل نحن
صلوات اللَّه علیه فرمودند که در عید فطر بیرون مرو به مصلّی تا اندك چیزي بخوري و در عید قربان چیزي مخور مگر از هدي و
قربانی که کرده باشی و اگر قدرت بر قربانی نداشته باشی معذوري زراره گفت که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه
فرمودند که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه در روز عید قربان چیزي نمیخوردند تا از قربانی خود بخورند و در عید فطر
بیرون نمیرفتند تا چیزي نمیخوردند و فطره را نمیدادند پس حضرت فرمودند که ما نیز چنین میکنیم.
[خروج از شهر براي نماز]
و روي حفص بن غیاث عن جعفر بن محمّد عن ابیه صلوات اللَّه علیهما قال السّنّۀ علی اهل الامصار ان یبرزوا من أمصارهم فی » )
و در موثق کالصحیح منقولست که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه (« العیدین الّا اهل مکّۀ فانّهم یصلّون فی المسجد الحرام
فرمودند که سنت است بر اهل شهرها که از شهرهاي خود بیرون روند در عید فطر واضحی مگر اهل مکه که ایشان بیرون نمیروند
و روي علیّ بن رئاب عن ابی بصیر عن ابی » ) و در مسجد الحرام نماز عیدین را به جا میآوردند. ص: 253
(« عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال لا ینبغی ان یصلّی صلاة العیدین فی مسجد مسقّف و لا فی بیت انّما یصلّی فی الصّحراء او مکان بارز
صفحه 110 از 262
و به اسانید صحیحه و حسنه منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که سزاوار نیست نماز عیدین به جا
آوردن در مسجد مسقف سر پوشیده و نه آن که در یورت سر پوشیده به جا آورند بلکه میباید که البته در صحرا که گشوده باشد
به جا آورند. و در صحیح از فضیل منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که پدرم صلوات اللَّه علیه در
روز عید فطري متوجه مصلی بودند از جهۀ آن حضرت خمره که سجاده صغیره بود آوردند حضرت فرمودند که پس برید و
فرمودند که این روزیست که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله دوست میداشتند که به صحرا یا مکانی گشوده روند که
اطراف آسمان دیده شود فرمودند که در این روز بر فرش و بوریا و حصیر و جا نماز سجده و نماز نمیباید کرد بلکه بر زمین و
و روي الحلبیّ عن ابی عبد اللَّه » ) . خاك مطلوبست و به همین مضمونست صحیحه معاویۀ بن عمّار از آن حضرت صلوات اللَّه علیه
صلوات اللَّه علیه عن ابیه صلوات اللَّه علیه انّه کان اذا خرج یوم الفطر و الاضحی ابی ان یاتی بطنفسۀ یصلّی علیها یقول هذا یوم کان
و به اسانید صحیحه منقولست از (« رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله یخرج فیه حتّی یبرز لا فاق السّماء ثمّ یضع جبهته علی الارض
حلبی که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه میفرمودند که چون پدرم صلوات اللَّه علیه در روز عید فطر واضحی اراده
بیرون رفتن داشتند جا نمازي از جهۀ آن حضرت میآوردند و پدرم قبول نمیفرمودند که بر آن نماز کنند و میفرمودند که این
روزیست که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله بیرون میفرمودند به جایی که ظاهر باشند نزد ص:
254 آفاق آسمان یعنی اطراف آسمان نزد آن حضرت ظاهر باشد و پیشانی را بر زمین آن صحرا میگذاشتند و جا نماز
و روي اسماعیل بن جابر عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه » ) . نمیانداختند و مهر نمیگذاشتند تا تذلّل بیشتر باشد و جایزه بیشتر بگیرند
علیه قال قلت له أ رأیت صلاة العیدین هل فیهما اذان و اقامۀ قال لیس فیهما اذان و لا اقامۀ و لکن ینادي ال ّ ص لاة الصّلاة ثلث مرّات و
و در (« لیس فیهما منبر المنبر لا یحرّك من موضعه و لکن یصنع للإمام من شبه المنبر من طین فیقوم علیه فیخطب النّاس ثمّ ینزل
صحیح منقولست از اسماعیل که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که بیان فرمائید که آیا در نماز
عید فطر واضحی اذان و اقامت هست حضرت فرمودند که در این دو نماز اذان و اقامت نیست و لیکن سه مرتبه به آواز بلند
میگویند الصلاة را، و وقف بهتر است و اگر اعراب دهند نصب جایز است بتقدیر احضروا یعنی حاضر شوید نماز را و رفع جایز
است بتقدیر مثل هذه یا جاء و اگر متصل بگویند آخر را البته وقف میباید کرد و در این دو نماز منبر چوبی را از مسجد به صحرا
نمیبرند و لیکن شبیه به منبر در صحرا از کل میسازند و امام بعد از نماز بر او میایستد و خطبه میکند مردمان را پس به زیر
میآید. و در صحیح از ابن سنان منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که نماز عیدین دو رکعت است بی اذان و اقامه
و روي حریز عن زرارة عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه » ) . و پیش از نماز و بعد از نماز نمازي نیست و احادیث دیگر خواهد آمد
و به اسانید صحیحه متکثره منقولست که (« قال لا تقض وتر لیلتک یعنی فی العیدین ان کان فاتک حتّی تصلّی الزّوال فی ذلک الیوم
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون پیش از نماز و بعد از نماز عید نمازي ص: 255
نیست اگر نماز شب یا وتر را در شب نکرده باشی و خواهی که در روز قضا کنی با آن که گذشت که قبل از زوال قضا کردن بهتر
و روي محمّد بن الفضیل الهاشمیّ عن ابی » ) . است در این دو روز قضا مکن تا ظهر بشود بعد از آن هر وقت که خواهی قضا کن
عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال رکعتان من السّنّۀ لیس تصلّیان فی موضع الّا بالمدینۀ و تصلّی فی مسجد رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله
و در صحیح از ابان از محمد (« فی العیدین قبل ان یخرج إلی المصلّی لیس ذلک الّا بالمدینۀ لأنّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله فعله
منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که دو رکعت نماز سنت است که در جائی غیر مسجد حضرت
سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله که در مدینه مشرفه است نمیتوان کرد و مخصوص آنجاست که آن حضرت پیش از رفتن به
و روي اسماعیل بن مسلم » ) . مصلی در آن مسجد دو رکعت نماز کردند و همین جا از قاعده کلیه که سابقا گذشت مستثنی است
عن الصّادق صلوات اللَّه علیه عن ابیه صلوات اللَّه علیه قال کانت لرسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله عنزة فی اسفلها عکّازة یتوکّا علیها و
صفحه 111 از 262
و کالموثق از سکونی منقولست که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت (« یخرجها فی العیدین یصلّی إلیها
سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله عصاي تکیه گاهی داشتند که در جائی که مینشستند بر زیر بغل میگذاشتند یک سر آن را و
سر دیگر را بر زمین و ته آن عصا نیزه آهنی داشت و چون به صحرا میفرمودند از جهت نماز عیدین آن عصا را در برابر خود بر
زمین میزدند و رو به آن نماز میکردند و این از جهۀ ستره بود که مستحب است که در صحرا یا فضا که چیزي در برابر نبوده باشد
چیزي بگذارند مانند پالان شتر و کلاه و عصا و در حدیث سکونی گذشت که اگر بطول نتوان بند کرد به عرض میتوان گذاشت
و اگر عصا و امثال آن نباشد خطی بر زمین ص: 256 میکشد که ستره باشد.
[در عیدین نماز جمعه نیست]
و سال الحلبیّ ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الفطر و الاضحی اذا اجتمعا یوم الجمعۀ قال اجتمعا فی زمان علیّ صلوات اللَّه علیه » )
فقال من شاء ان یاتی الجمعۀ فلیات و من قعد فلا یضرّه فلیصلّ الظّهر و خطب صلوات اللَّه علیه خطبتین جمع فیها خطبۀ العید و خطبۀ
و به اسانید صحیحه منقولست از حلبی که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از نماز یا روز (« الجمعۀ
عید فطر و یا عید قربان هر گاه جمع شود در روز جمعه با جمعه چه کند حضرت فرمودند که جمع شد در زمان حضرت امیر
المؤمنین صلوات اللَّه علیه در ایام خلافت ظاهري پس حضرت در خطبه نماز عید فرمودند که دو عید جمع شده است و جمعی که
تعب کشیدهاند و باین ثواب فایز شدهاند مختارند هر که خواهد که به نماز جمعه حاضر شود بیاید و هر که نیاید بر او حرجی نیست
و نیامدن به او ضرر نمیرساند و نماز ظهر بکنند عوض جمعه و حضرت دو خطبه خواندند و قصد خطبه عید و خطبه جمعه کردند
چون خطبه عید بعد از نماز است و خطبه جمعه پیش از نماز و بنا بر این میباید که حضرت خطبه جمعه را پیش از ظهر کرده باشند
چنانکه در صحیحه ابن سنان گذشت یا عید را دیرتر کرده باشند که خطبه آن بعد از زوال واقع شده باشد چون دو خطبه جمعه
بمنزله دو رکعت است و پیش از وقت معنی ندارد و محتمل است که چهار خطبه خوانده باشند دو خطبه از جهۀ عید و دو خطبه از
جهۀ جمعه و خطبه عید را پیش از زوال کرده باشند و خطبه جمعه را بعد از زوال و به اعتبار نوع دو خطبه فرموده باشند و این اظهر
است هم چنان که ظاهر میشود از دو خطبه حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه در روز غدیر که در جمعه واقع شده بود در
زمان آن حضرت که اول خطبه غدیر را خواندند و بعد از آن خطبه جمعه را خواندند و نماز جمعه را بعوض نماز عید به جا آوردند
یعنی قصد هر ص: 257 دو کردند و خطبه بعینها در مصباح هست و در باب زیارات مذکور خواهد شد. و
در موثق از اسحاق منقولست که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از پدرش صلوات اللَّه علیه که حضرت امیر المؤمنین
صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه دو عید جمع شود از جهۀ مردم در یک روز پس به درستی که سزاوار آنست که امام در خطبه
اول به مردمان بگوید که در این روز دو عید جمع شده است و من هر دو نماز را میکنم هر که راهش دور باشد و خواهد که برود
برود که من او را رخصت دادم. و کالصحیح منقولست که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که در زمان حضرت امیر المؤمنین
صلوات اللَّه علیه دو عید جمع شد و آن حضرت خطبه خواندند از جهۀ عید بعد از نماز عید و فرمودند در آن خطبه که این
روزیست که دو عید جمع شده است هر که خواهد که نماز جمعه کند بماند و هر که نخواهد برود که مرخص است. کلینی رحمه
اللَّه بعد از این گفته است که مراد حضرت از رخصت آنست که جمعی که راهشان دور باشد مرخصند و بنا بر این اختلاف واقع
است میان اصحاب جمعی به اعتبار صحت حدیث حلبی گفتهاند که رخصت عام است و جمعی جمع بین الاخبار کردهاند و
و سئل الصّادق صلوات اللَّه علیه عن » . رخصت را مخصوص دوران گرفتهاند و ظاهرا تخصیص کلینی به اعتبار حدیث اسحاق است
و منقولست « قال خرج إلی الجبّانۀ فصلّی « وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَ َ ص لَّی » قال من اخرج الفطرة فقیل له « قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّی » قول اللَّه عزّ و جلّ
در حسن کالصحیح که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه پرسیدند از تفسیر قول حق سبحانه و تعالی که بتحقیق که رستگاري یافت
صفحه 112 از 262
کسی که زکات بدهد حضرت فرمودند که مراد الهی زکات فطره است که آن را در روز عید بیرون کنند دیگر پرسیدند و ذکر کند
پروردگار ص: 258 خود را و نماز کند حضرت فرمودند که ذکر تکبیر است در وقت بیرون رفتن به صحرا
و نماز، نماز عید است و اکثر مفسران عامه و خاصه نیز چنین تفسیر کردهاند و قطع نظر از قول معصوم ظاهر آیه نیز همین معنی دارد
و احادیث بسیار وارد شده است که فطره را پیش از نماز بدهد، و احادیث تکبیر وارد شده است عقیب نمازها پیش از نماز عید، و
در نماز عید نیز اخبار متواتره وارد شده است که واجبست در زمان حضور معصوم سخن در زمان غیبت است که واجبست یا سنت و
و فی روایۀ السّ کونیّ انّ النّبی صلّی » . بعد از ورود اخبار ظاهر میشود که مراد الهی از این آیه همین است و اللَّه تعالی اعلم بمراده
و در قوي از سکونی منقولست به اسناد « اللَّه علیه و آله کان اذا خرج إلی العید لم یرجع فی الطّریق الّذي بدا فیه یاخذ فی طریق غیره
او از پیش و از پس چنانکه مکرر گذشت که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله هر گاه به صحرا میرفتند از جهۀ نماز عید
از آن راهی که رفته بودند بر نمیگشتند بلکه از راه دیگر بر میگشتند و احادیث مطلقه نیز وارد شده است که همیشه چنین
میکردند.
[هر گاه خواهی که به سفري روي تا نماز عید را نکنی بیرون مرو]
و روي ابو بصیر عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال اذا اردت الشّخوص فی یوم العید فانفجر الفجر و أنت فی البلد فلا تخرج » )
و در موثق و در صحیح منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه (« حتّی تشهد ذلک العید
خواهی که به سفري روي در روز عید و صبح شود و تو در آن شهر باشی پس بیرون مرو تا نماز عید را نکنی و ظاهرش حرمتست و
بنا بر مذهب مشهور که نهی از جهۀ حرمت باشد پس اگر روانه شود و بحد ترخص نرسیده آفتاب بیرون آید واجبست برگشتن
چون طلوع شمس اول وقت نماز عید است و اگر از حدّ ترخص بگذرد و چون صادقست که مسافر است و بر مسافر نماز عید واجب
نیست ظاهرش سقوط ص: 259 است و بحسب این حدیث سفرش حرامست و هر گاه داند که به نماز
میرسد واجبست که از آنجا مراجعت نماید و اکثر اصحاب این نهی را حمل بر کراهت کردهاند چون پیش از وقت مکلف نیست و
دغدغه میشود که هر گاه از دو فرسخ واجب باشد حاضر شدن از جهۀ نماز از باب مقدمه میباید که متوجه نماز شود و اگر چه
پیش از صبح باشد و همین دغدغه در نماز جمعه گذشت و احوط آنست که پیش از صبح نیز بسفر نرود هر گاه نماز عید واجب
و روي سعد ابن سعد عن الرّضا صلوات اللَّه علیه فی المسافر إلی مکّۀ و غیرها هل علیه صلاة العیدین الفطر و الاضحی قال » . باشد
و در صحیح منقولست از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه در شخصی که مسافر باشد بسوي مکه یا غیر آن « نعم الّا بمنی یوم النّحر
آیا نماز عید فطر واضحی بر او هست حضرت فرمودند که بلی مگر در منی در روز عید که ساقط است و مشهور میان علما آنست
که در سفر نماز عید واجب نیست چنانکه گذشت در جمعه در صحیح ربعی و فضیل که نماز جمعه و عیدین در سفر واجب نیست
پس این خبر محمولست بر استحباب.
[روز اول شوال روز جایزه است]
و روي جابر عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه قال قال النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله اذا کان اوّل یوم من شوّال نادي مناد یا أیّها » )
و کالصحیح منقولست (« المؤمنون اغدو إلی جوائزکم ثمّ قال یا جابر جوائز اللَّه لیس کجوائز هؤلاء الملوك ثمّ قال هو یوم الجوائز
که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که چون روز اول
شوال میشود منادي ندا میکند از قبل رب العزّة که اي مؤمنان در این چاشت حاضر شوید از جهۀ گرفتن جایزهها از جهۀ اعمال ماه
صفحه 113 از 262
مبارك رمضان پس حضرت فرمودند که اي جابر جایزههاي حق سبحانه و تعالی مثل جایزههاي این پادشاهان نیست پس فرمودند
که این روز ص: 260 جایزهاست یعنی نامش یوم الجوائز است و خواهد آمد احادیث بسیار که روز عید
و نظر الحسن بن علیّ صلوات اللَّه علیهما إلی اناس فی یوم فطر یلعبون و یضحکون فقال لأصحابه و التفت إلیهم » ) . روز جایزه است
انّ اللَّه عزّ و جلّ جعل شهر رمضان مضمار الخلقه یستبقون فیه بطاعته إلی رضوانه فسبق فیه قوم ففازوا و تخلّف اخرون فخابوا
فالعجب کلّ العجب من الضّاحک اللّاعب فی الیوم الّذي یثاب فیه المحسنون و یخیب فیه المقصّرون و ایم اللَّه لو کشف الغطاء لشغل
و کالصحیح منقولست که حضرت امام حسن صلوات اللَّه علیه نظر کردند در روز فطري به (« محسن بإحسانه و مسیء بإساءته
مردمان که بازي و خنده میکردند پس خطاب به اصحاب خود و اشاره به آن جماعت فرمودند و التفات حضرت به ایشان از این
جهۀ بود که به بینید این جماعت و افعال ایشان را و فرمودند که به درستی که حق سبحانه و تعالی ماه مبارك رمضان را میدان اسب
تاختن مؤمنان گردانیده یا میدان پروار گردانیدن اسبهاي ایشان ساخته است چون مضمار را بر هر دو معنی اطلاق میکنند و در اینجا
هر دو معنی مناسبت دارد تا در این میدان پیشی گیرند به سبب طاعات و عبادات الهی به خوشنودي او پس جمعی در این میدان
تاختند و فایز شدند به خوشنودي حق سبحانه و تعالی و جمعی تقصیر کردند در دوانیدن و زیان کار شدند پس جاي تعجب است
بجمیع تعجبها از کسی که در چنین روزي که نیکوکاران را ثواب میدهند و تقصیر کنندگان زیان کردهاند مشغول خنده و بازي
باشد و نمیداند که از کدام طایفه خواهد بود بلکه میداند که از جمله مق ّ ص ر آنست و قسم بحق سبحانه و تعالی که اگر حجاب
برخیزد و بدانند که اعمال خیر چگونه نافع است و اعمال بد چه نحو مضر است هر آینه این پرده برخاستن نیکوکاران را مشغول
نیکوکاري میکند و بدکاران را مشغول بدکاري خواهد کرد یعنی هر خوبی ص: 261 سعی در خوبیها
خواهد کرد چون ثوابهاي آن را میبیند، و هر بدي را مشغول عمل خود خواهد گردانید که توبه و انابت کند تا اعمال قبیحهاش را
زایل گرداند و صفات ذمیمهاش را مبدّل گرداند به صفات حسنه و کی متوجه لهو و لعب خواهد شد و بر عالم بصیر مخفی نیست
و قال ابو جعفر » ) . حسن تشبیهات و استعارات و ترشیحات که در این موعظه حسنه مندرج است و به اندك تدبّري ظاهر است
صلوات اللَّه علیه ما من عید للمسلمین اضحی و لا فطر الّا و هو یجدّد فیه لال محمّد حزن قیل و لم ذلک قال لأنّهم یرون حقّهم فی
و منقولست از حضرت امام محمد باقر و در موثق کالصحیح از عبد اللَّه بن سنان که خواهد آمد و کلینی روایت کرده (« ید غیرهم
است از عبد اللَّه ابن دینار و این اظهر است زیرا که عبد اللَّه بن سنان به خدمت آن حضرت نرسیده است و عبد اللَّه بن دینار را وي
حضرت امام زین العابدین و حضرت امام محمد باقر است صلوات اللَّه علیهما و ظاهرا سهو از نساخ شده است زیرا که صدوق در
علل از ابن دینار روایت کرده است و لیکن چون در اصل چنان است مشایخ اعتماد بر آن کردهاند و حکم به صحت آن کردهاند که
آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر روز عید فطر و عید اضحی که میشود البته حزن آل محمد سلام اللَّه علیهم تازه
میشود پرسیدند که چرا چنین میشود حضرت فرمودند که سببش آنست که حق خود که امامت نماز عید است در دست غیر خود
میبینند و محتمل است که اصل امامت باشد و نماز از لوازم آن باشد و ظاهر این حدیث نیز اینست که غیر معصوم امامت نتواند
کرد و شکی در این نیست که با حضور معصوم نماز جمعه و عید را دیگري نمیتواند کرد و ظاهر است که غم ایشان از این جهت
بوده که میدیدهاند که عالمیان بر ضلالتند و با کفر فسوق علانیه امامت خلایق میکنند و احکام الهی را ضایع کردهاند و میکنند
چنانکه دعاي اضحی و جمعه صحیفه کامله نیز بر این معنی دلالت دارد که ص: 262 اللَّهمّ انّ هذا المقام
لخلفائک الخ یعنی خداوند این مقام که امامت نماز عید و جمعه باشد یا امامت کبري از جهۀ خلیفهاي تست و از جهۀ برگزیدگان
تست و این رتبه رتبه امناي تست که حافظان دین و علوم و اسرار الهیاند به سبب رتبه عظیمی که ایشان را کرامت فرموده و آن
مرتبه را از ایشان غصب کردهاند تا آن که خلیفهاي تو و برگزیدگان تو مغلوب و مقهور شدهاند و جامه امامت و خلافت ظاهري را
از تن ایشان کندهاند مانند دزدانی که برهنه کنند و خلفاي تو میبینند که احکام تو مبدل شده است و کتاب ترا از پشت سر
صفحه 114 از 262
انداختهاند و واجبات ترا تحریف نمودهاند از آن وجوهی که تو مقرّر ساخته و سنتهاي پیغمبر ترا ترك نمودهاند! پس ظاهر شد که
غم ایشان نه از جهۀ سلب جاه ایشانست و همین گفتگوي کفره حکماست که میگویند انبیا نیز حکما بودهاند و حبّ جاه ایشان را
بر این داشته است که جنگ میکردهاند و حاشا که دنیا و عقبی نزد ایشان اعتبار پر کاهی داشته باشد چنانکه در شأن حضرت سیّد
در شب معراج که بهشت و حوران و غلمان را مزین « ما زاغَ الْبَ َ ص رُ وَ ما طَغی » المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرموده است که
گردانیده بودند اصلا نظر به هیچ یک از ایشان نکرد و از نظر نکردن نیز او را عجبی بهم نرسید.
[خصوصیات نماز عیدین]
و صلاة العیدین رکعتان فی الفطر و الاضحی لیس قبلهما و لا بعدهما شیء و لا تصلّیان الّا مع امام فی جماعۀ و من لم یدرك » )
الامام فی جماعۀ فلا صلاة له و لا قضاء علیه و لیس لهما اذان و لا اقامۀ اذانهما طلوع الشّمس یبدأ الامام فیکبّر واحدة ثمّ یقرأ الحمد
و سبّح اسم ربّک الاعلی ثمّ یکبّر خمسا یقنت بین کلّ تکبیرتین ثمّ یرکع بالسّابعۀ و یسجد سجدتین فاذا نهض إلی الثّانیۀ کبّر و قرء
و نماز (« الحمد و الشمس و ضحیها ثمّ کبّر تمام اربع تکبیرات مع تکبیرة القیام ثمّ رکع ص: 263 بالخامسۀ
عید فطر و قربان دو رکعت است در روز عید فطر و عید قربان و پیش از این دو نماز و بعد از این هر دو تا زوال نماز نافله نیست
چنانکه گذشت و این نماز را نمیتوان کرد مگر با امام زمان یا امام جماعت و کسی که نرسد به امام در نماز جماعت پس نماز او
نماز نیست اگر چه بکند و بر او قضا نیست و این دو نماز را اذان و اقامت نیست اذان هر دو طلوع آفتابست ابتدا میکند امام تکبیر
احرام میگوید و بعد از حمد سبح اسم میخواند پس پنج تکبیر میگوید و میان هر دو تکبیر قنوت میخواند پس تکبیر هفتم که
تکبیر رکوع است میگوید و دو سجده میکند و چون میخواهد که برخیزد تکبیر میگوید و بعد از حمد سوره و الشمس را
میخواند پس چهار تکبیر را تمام میکند با تکبیر قیام یعنی سه تکبیر دیگر میگوید که با تکبیر قیام چهار تکبیر شود پس تکبیر
پنجم میگوید و برکوع میرود و نماز را تمام میکند. و احادیث بسیار در این باب وارد شده است از آن جمله در صحیح از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه وارد است که چون از کیفیت نماز عید پرسیدند حضرت فرمودند که دو رکعت است که پیش از آن و
بعد از آن نمازي نیست و اذان و اقامه ندارد و دوازده تکبیر میگویند و سوره حمد و سوره الشمس را میخواند و بعد از آن پنج
تکبیر میگوید دیگر تکبیر رکوع را میگوید و برکوع میرود که هفت تکبیر گفته باشد پس دو سجده میکند و برمیخیزد و
حمد را میخواند و سوره هل أتاك حدیث الغاشیه را میخواند و چهار تکبیر میگوید و دو سجده میکند بعد از رکوع و تشهد
میخواند و سلام میدهد حضرت فرمودند که حضرت رسول خدا چنین نماز کردند و خطبه بعد از نماز است و عثمان پیش از نماز
مقرّر ساخت و میان دو خطبه مینشیند اندکی و سزاوار آنست که امام در روز عیدین برد یمانی به پوشد و عمامه بر سر گذارد خواه
در زمستان و خواه در تابستان و ص: 264 به صحرا رود چنانکه نظر به اطراف آسمان تواند کرد و نماز را بر
حصیر نکند و سجده بر حصیر نکند و حضرت رسول خدا به بقیع میرفتند و امامت مردمان میکردند. و در صحیح از محمد از
احدهما صلوات اللَّه علیهما منقولست که نماز پیش از دو خطبه است و تکبیر بعد از قراء تست هفت تکبیر در رکعت اول و پنج
تکبیر در رکعت دویم است و اول کسی که این نماز را بعد از خطبه کرد عثمان بود چون آن اعمال قبیحه را کرد مردمان
نمیایستادند که خطبه او را بشنوند خطبه را مقدم داشت تا بشنوند خواهی نخواهی. و در صحیح از ابو بصیر منقولست که حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که تکبیر در فطر واضحی دوازده است تکبیر احرام میگوید و قرائت میکند و بعد از
قرائت پنج تکبیر میگوید و تکبیر هفتم را از جهۀ رکوع میگوید و برکوع میرود و در رکعت دویم بعد از قرائت چهار تکبیر
میگوید و به تکبیر پنجم برکوع میرود و فرمودند که سزاوار آنست که امام جامه یا رداي برد یمانی به پوشد و عمامه بر سر
گذارد در زمستان و تابستان. و به همین مضمونست صحیحه یعقوب از حضرت موسی ابن جعفر صلوات اللَّه علیهما با زیادتی آن
صفحه 115 از 262
که میان تکبیرات دعا بخواند. و احادیث کالصحیحه بسیار است که مشتملند بر دوازده تکبیر هفت در اولی که شش تکبیر آن بعد
از قرائت است و پنج در رکعت دویم بعد از قرائت و آن چه صدوق ذکر کرده است از تکبیر در رکعت دویم وقت برخاستن در
حدیثی ندیدهام و آن چه ذکر کرده است که تکبیر بعد از قرائت است در رکعت اولی مشهور عمل باین است و ظاهرا صدوق مخیر
میداند چون اول چنین گفته است و بعد از آن حدیث کنانی را ذکر کرده است که تکبیر پیش از قرائت است و موافق این حدیث
است صحیحه عبد اللَّه بن سنان و صحیحه حلبی و صحیحه ص: 265 هشام از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه و صحیحه اسماعیل از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه و از طرفین احادیث کالصحیحه بسیار وارد شده است و
حمل بر تخییر اظهر است اگر چه شیخ این اخبار را حمل بر تقیه کرده است و علی اي حال شک نیست که عمل به اخبار سابقه اولی
و قد روي محمّد بن الفضیل عن ابی الصّباح الکنانی قال سالت ابا عبد اللَّه » ) . است چون اشهر است میان اصحاب و اللَّه تعالی یعلم
صلوات اللَّه علیه عن التکبیر فی العیدین فقال اثنتا عشرة سبع فی الاولی و خمس فی الاخري و اذا قمت فی ال ّ ص لاة فکبّر واحدة و
تقول اشهد ان لا اله الّا اللَّه وحده لا شریک له و اشهد انّ محمّدا عبده و رسوله اللَّهمّ أنت أهل الکبریاء و العظمۀ و اهل الجود و
الجبروت و القدرة و السّلطان و العزّة أسألک فی هذا الیوم الّذي جعلته للمسلمین عیدا و لمحمّد صلّی اللَّه علیه و آله ذخرا و مزیدا ان
تصلّی علی محمّد و آل محمّد و ان تصلّی علی ملائکتک المقرّبین و أنبیائک المرسلین و ان تغفر لنا و لجمیع المؤمنین و المؤمنات و
المسلمین و المسلمات الاحیاء منهم و الاموات اللَّهمّ انی أسألک من خیر ما سألک عبادك المرسلون و اعوذ بک من شرّ ما عاذ منه
عبادك المخلصون اللَّه اکبر اوّل کلّ شیء و آخره و بدیع کلّ شیء و منتهاه و عالم کلّ شیء و معاده و مصیر کلّ شیء إلیه و مردّه
و مدبّر الأمور و باعث من فی القبور قابل الاعمال و مبدئ الخفیّات و معلن السّرائر اللَّه اکبر عظیم الملکوت شدید الجبروت حیّ لا
یموت دائم لا یزول اذا قضی امرا فانّما یقول له کن فیکون اللَّه اکبر خشعت لک الاصوات و عنت لک الوجوه و حارت دونک
الابصار و کلّت الالسن عن عظمتک و النّواصی کلّها بیدك و ص: 266 مقادیر الامور کلّها إلیک لا یقضی
فیها غیرك و لا یتمّ منها شیء دونک اللَّه اکبر احاط بکلّ شیء حفظک و قهر کلّ شیء عزّك و نفذ کلّ شیء بک و تواضع کلّ
شیء لعظمتک و ذلّ کلّ شیء لعزّتک و استسلم کلّ شیء لقدرتک و خضع کلّ شیء لملکتک اللَّه اکبر و تقرء الحمد و سبّح اسم
ربّک الاعلی و تکبّر السّابعۀ و ترکع و تسجد و تقوم و تقرء الحمد و الشمس و ضحیها و تقول اللَّه اکبر اشهد ان لا اله الّا اللَّه وحده لا
شریک له و اشهد ان محمّدا عبده و رسوله اللَّهمّ أنت اهل الکبریاء و العظمۀ. تتمّه کلّه کما قلته اوّل التکبیر یکون هذا القول فی کلّ
و کالصحیح منقولست از کنانی که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه (« تکبیرة حتّی یتمّ خمس تکبیرات
علیه از تکبیر در عیدین حضرت فرمودند که دوازده تکبیر است هفت تکبیر در رکعت اول و پنج در رکعت دویم، و چون به نماز
برخیزي تکبیر احرام بگو و میگویی آن چه ترجمهاش اینست گواهی میدهم که خداوندي نیست بجز معبود بر حق و خداوند
مطلق حال آن که او یگانه است در ذات و صفات و او را در هیچ امري از ذات و صفات شریکی نیست و گواهی میدهیم که
محمد بنده خالص اوست و فرستاده اوست خداوندا توئی که بزرگواري و عظمت ترا سزاست و اهل جود و بزرگی و قدرت و
پادشاهی، و عزتی از تو سؤال میکنم در این روزي که آن را عید مسلمانان کرده و سبب شرف و زیادتی منزلت محمد گردانیده
صلوات و درود حق سبحانه و تعالی بر او و بر آل او باد سؤال میکنم که درود و صلوات فرستی بر محمد و آل محمد و آن که
صلوات فرستی بر فرشتگانی که مقرب بارگاه توأند و بر پیغمبرانی که فرستاده توأند و آن که بیامرزي ما را و جمیع مردان مؤمن و
زنان مؤمنه و مردان مسلم و زنان مسلمه را زندههاي ایشان را و مردهاي ایشان را خداوندا از تو سؤال میکنم از لوامع صاحبقرانی،
ج 5، ص: 267 بهترین چیزهائی که از تو سؤال کردهاند بندگانی که پیغمبران مرسل تواند و پناه به تو میآورم از شر آن چه پناه به
تو آوردهاند بندگانی که تو ایشان را خالص گردانیده از همه بدیها یا ایشان خود را خالص ساختهاند از هر آرزو و مرادي غیر از
محبت و رضاي تو، خداوند عالمیان از آن بزرگتر است که او را وصف توان کرد و آن خداوندي که اول همه اشیاست و او بود و
صفحه 116 از 262
دگر هیچ نبود و آخر همه اشیاست که همه خواهند مرد و او باقی خواهد بود، یا آن که او اشیا را موجود گردانیده است و بازگشت
همه به اوست به آن که خلق همه را او کرده است یعنی دو راهی که اهل معرفت دارند که از واجب به ممکن آیند یا از ممکن
بواجب، و مبدع اشیا همه اوست که همه را از کتم عدم بوجود آورده است و غایت و منتهاي اشیا اوست که بازگشت همه به اوست
یا به او خواهد بود در عقبی و به همه چیزي داناست و عود همه به اوست در وجود و موت و احیاي دیگر و بازگشت همه به اوست
در دار عقبی یا از مرگ و بعث بعد از آن و تدبیر همه اشیا به اوست و زنده کننده مردگان از قبرها اوست قبول کننده اعمال
بندگانست و ظاهر کننده پنهانهاي ایشانست در دنیا هر که را خواهد و هم چنین در عقبی و آشکار کننده اسرار است در دنیا و
عقبی حق سبحانه و تعالی از آن بزرگتر است که عقول و افهام مقربان به کنه ذات مقدس او تواند رسید آن خداوندي که پادشاهی
او عظیم است و قهّاریت او شدید است زندهایست که او را مردن نیست دایمی است که او را زوال نیست هر گاه اراده ایجاد چیزي
کند همین که میگوید یعنی اراده میکند که باش موجود میشود. خداوند عظیم از آن اعظمست که به عظمت او توان رسید همه
آوازها نزد تو پست است و همه روها نزد تو ذلیل است و بر خاك مذلت است، و همه بصیرتها و عقلها نزد ادراك تو حیرانند و همه
زبانها نزد وصف عظمت تو لالند و اختیار همه بدست تست، و ناصیه موي پیشانی است و کسی که آن را گرفت لوامع صاحبقرانی،
ج 5، ص: 268 بدست خود آن شخص ذلیل او میشود و اندازه همه کارها از حیات و ممات و روزي و فقر و غنا به اراده تست غیر
ترا در آنها حکمی نیست و حکم نمیتواند کرد و چیزي بدون اراده تو تمام نمیشود واجب الوجود بالذات از آن اعظم است که
ممکنات ناقص بالذات به او توانند رسید حفظ تو احاطه کرده است اشیا را و غیر تو در آنها حکم نمیتواند کرد و قهّاریتت همه
اشیا را مقهور گردانیده است و حکم تو در هر چیزي جاریست و وجود همه قایم به تست یا از عزت تو برپاست هر چیزي و هر چه
هست نزد عظمت تو پست و بی اعتبار است و جمیع اشیاء نزد بزرگواري تو ذلیلند و همه ممکنات نزد قدرت تو کردن نهادهاند و هر
چیزي نزد پادشاهی تو خاضع و بیچارهاند اللَّه تعالی از آن اعظم است که وصف ذره از عظمت او توان کرد یا به آن توان رسید. و
بعد از آن سوره حمد و سبح اسم ربّک الاعلی را میخوانی و تکبیر هفتم که تکبیر رکوعست میگویی و برکوع و سجود میروي
و بر میخیزي و وصل میکنی قرائت را به قرائت و سوره حمد و سوره و الشمس را میخوانی و میگویی که خداوند تعالی از آن
بزرگتر است که کسی به بزرگی او تواند رسید و شهادتین را میخوانی و دعاي اول را در میان پنج تکبیر که میگویی چهار مرتبه
میخوانی بخلاف رکعت اول که عقیب هر تکبیري دعایی بود مخصوص او و در اینجا همان دعا مکرر میشود چهار مرتبه. و
خلافست در وجوب تکبیرات تسعه زایده در این نماز جمعی قایلند بوجوب آنها چون اخبار آن متواتر است و جمعی قایلند به
استحباب چون در صحیح زراره وارد است که عبد الملک از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه سؤال کرد از نماز عیدین
حضرت فرمودند که نماز هر دو مثل یکدیگرند امام تکبیر احرام میگوید ایستاده مثل نمازهاي یومیه پس در رکعت اول سه تکبیر
زیاد میکند و در رکعت دویم سه تکبیر بغیر از تکبیرات نماز و رکوع و ص: 269 سجود اگر خواهد سه و
پنج و اگر خواهد پنج و هفت که هر دو طاق باشد تکبیرشان. و قریب باین است صحیحه غنوي از حضرت امام جعفر صادق و
جمعی آیند و حدیث را حمل کردهاند بر تقیه و این اظهر است و بر تقدیر وجوب تکبیرات خلافست در وجوب دعا و بر تقدیر
وجوب خلافست که دعاهاي منقوله واجبست یا هر دعایی خوبست اما آن که واجب نمیداند مستندش این است که احادیث
صحیحه وارد شده است که نماز عیدین را به تکبیرات محض بیان فرمودهاند، و اما آن که دعاي خاصی واجب نیست آنست که دعا
در دو حدیث موافق نیست غالبا و این علامت استحبابست با آن که در صحیح از محمد بن مسلم از احدهما صلوات اللَّه علیهما وارد
است که گفت از آن حضرت سؤال کردم از آن چه میباید خواندن میان تکبیرات در عیدین حضرت فرمودند که هر چه خواهی از
سخنان خوب بگو. و در موثق سماعه منقولست که آن حضرت فرمودند که سزاوار آنست که تضرع و دعا کند در میان هر دو
تکبیري و. کالصحیح منقولست از جابر از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه
صفحه 117 از 262
میفرمودند در میان هر دو تکبیري در نماز عیدین. (اشهد ان لا اله الّا اللَّه وحده لا شریک له و اشهد ان محمّدا عبده و رسوله صلّی
اللَّه علیه و آله اللَّهمّ اهل الکبریاء و العظمۀ و اهل الجود و الجبروت و اهل المغفرة و الرحمۀ و اهل التّقوي و المغفرة أسألک فی هذا
الیوم الّذي جعلته للمسلمین عیدا و لمحمّد صلّی اللَّه علیه و آله ذخرا و مزیدا ان تصلّی علی محمّد و آل محمّد کافضل ما صلّیت علی
عبد من عبادك و صلّ علی ملائکتک و رسلک و اغفر للمؤمنین ص: 270 و المؤمنات و المسلمین و
المسلمات الاحیاء منهم و الاموات اللَّهمّ انی أسألک من خیر ما سألک عبادك المرسلون و اعوذ بک من شرّ ما عاذ بک منه عبادك
المرسلون) و کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است به همین نحو از اللَّهمّ اهل الکبریاء تا به آخر و
قریب به اول است عبارت فقه رضوي و کالصحیح منقولست از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که فرمودند که میان هر دو تکبیر در
نماز عیدین میگویی اللَّه ربّی ابدا و الاسلام دینی ابدا و محمّد نبیّی ابدا و القرآن کتابی ابدا و الکعبۀ قبلتی ابدا و علیّ ولیّی و امامی
ابدا و الحسن ولیّی و امامی ابدا تا به آخر و لا احد الّا اللَّه و مشهور و متداول عبارت مصباح کبیر است و آن اینست که. (اللَّهمّ اهل
الکبریاء و العظمۀ و اهل الجود و الجبروت و اهل العفو و الرّحمۀ و اهل التّقوي و المغفرة أسألک بحقّ هذا الیوم الّذي جعلته
للمسلمین عیدا و لمحمّد صلّی اللَّه علیه و آله ذخرا و مزیدا ان تصلی علی محمّد و آل محمّد و ان تدخلنی فی کلّ خیر ادخلت فیه
محمّدا و آل محمّد و ان تخرجنی من کلّ سوء اخرجت منه محمّدا و آل محمّد صلواتک علیه و علیهم اللَّهمّ انّی أسألک خیر ما
سالک عبادك الصّالحون و اعوذ بک ممّا استعاذ منه عبادك الصّالحون) و همه خوبست و جمع بهتر است اگر سبب ملال مامومان
نشود و کالصحیح منقولست که با هر تکبیري دستها را بردارد و بلند خواندن مستحب است چنانکه در صحیح از ابن سنان منقولست
که شنیدم که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه میفرمودند که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله در عیدین
عمامه بر سر میگذاشتند در زمستان و تابستان و پیراهن میپوشیدند و امام را نیز سزاوار این است که چنین کند و قرائت را بلند
بخواند چنانکه در جمعه بلند میخوانند. و اما سورها اظهر آنست که هر سوره که خواهد میتواند خواند چنانکه ظاهر لوامع
صاحبقرانی، ج 5، ص: 271 کالصحیح اسماعیل جعفی است و لیکن بهتر آنست که در رکعت اول سبح اسم بخواند و در دویم و
الشمس چنانکه گذشت در حدیث کنانی و مذکور است در حدیث کالصحیح جعفی و در صحیح جمیل منقولست که حضرت
فرمودند که سوره و الشمس و هل أتاك و امثال اینها را بخواند. و در صحیحه معاویه در رکعت اول و الشمس و در رکعت دویم
هل أتاك بخواند و اگر گاهی بنحو اول به جا آورد و گاهی باین نحو بهتر است تا عمل به همه روایات کرده باشد. و در صحیحه
محمد بن مسلم منقول است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که در عیدین ناچار است از عمامه و رداي برد
یمانی و در نماز جمعه بی عمامه و برد مجزیست و ظاهرا خصوصیات یمن دخل ندارد پس اگر شال کشمیري باشد خوبست میباید
که نفیس باشد. و از سکونی منقولست که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله نهی فرمودند از آن که سلاح با خود بیرون
برند مگر آن که دشمنی حاضر بوده باشد. و در موثق سماعه وارد است که بعد از طلوع آفتاب بیرون روند. و در صحیح زراره
گذشت که اذان عیدین طلوع شمس است. و در صحیح اسماعیل گذشت که سه مرتبه الصّلاة میگویند و جمع باین عنوانست که
اعلام بیرون رفتن: طلوع شمس است و اعلام وقت نماز: ال ّ ص لاة است. و در حسن کالصحیح منقولست از یاسر خادم حضرت امام
رضا صلوات اللَّه علیه که چون روز عید شد مامون کس به خدمت حضرت ابی الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما
فرستاد که سوار شوید و به نماز عید حاضر شوید حضرت پیغام فرستادند که میان ما و شما شرطها و عهدها شد که در این امور مرا
داخل مسازید یعنی نماز عید را امام میکند مامون فرستاد که میخواهم که در خاطرهاي مردمان جا کند خلافت و ولایت عهد تو و
میخواهم که فضل تو بر ص: 272 عالمیان ظاهر شود و مکرر حضرت مدافعه فرمودند و او مبالغه را از حد
گذرانید تا آن که مرتبه آخر حضرت فرمودند که اگر مرا معاف دارید محبوبتر است نزد من و اگر به جدّید و معاف نمیدارید به
نحوي که حضرت سیّد المرسلین و حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه و سلامه علیهما بیرون رفتهاند من بیرون میروم مامون گفت
صفحه 118 از 262
بهر عنوان که میخواهید بیرون روید پس مامون امر کرد امرا و وزرا و سایر مردمان را که همه سوار شوند و بامدادي بر در خانه
حضرت حاضر شوند پس مردمان از جهۀ تماشا و دیدن آن حضرت در راهها و پشت بامها نشستند از مردان و زنان و اطفال، و امرا
و لشکریان همه در در خانه حضرت حاضر شدند پس چون آفتاب طالع شد حضرت غسل عید کردند و عمامه دستار سفید بر سر
گذاشتند و یک سر را از پیش سینه انداختند و یک سر را از پشت سر و دامن بر زدند و بندگان و خدمتکاران را نیز فرمودند که
شما نیز چنین کنید کردند پس عصا نیزه را برداشتند و از خانه بیرون آمدند و ما پیش پیش میآمدیم حضرت پا برهنه کرده بودند و
زیر جامه را تا نصف ساق برزده بودند و دامن جامها را همه بر زده بودند پس چون حضرت به راه افتادند و ما پیش پیش میآمدیم
حضرت سر به جانب آسمان کردند و چهار تکبیر گفتند چنان ظاهر بود که آسمان و در و دیوار جواب آن حضرت میگفتند و امرا
و لشکر بر در خانه سواره ایستاده بودند مهیا شده و سلاح پوشیده با نهایت زینت. پس چون ما به این صورت در آمدیم و حضرت
به آن هیئت بیرون آمدند اندك توقفی بر در خانه فرمودند و گفتند اللَّه اکبر اللَّه اکبر اللَّه اکبر علی ما هدانا اللَّه اکبر علی ما رزقنا
من بهیمۀ الانعام و ما نیز به آواز بلند این تکبیر را گفتیم و چون امرا و لشکریان حضرت را باین عنوان مشاهده نمودند همگی خود
را از اسبان انداختند و موزهها را دور انداختند چون حضرت را دیدند که پا برهنه است، و مردمان چون این حال را مشاهده نمودند
همه به گریه و زاري افتادند که شهر ص: 273 به لرزه در آمد و همه یک صدا شد، و حضرت هر ده کام
که میفرمودند میایستادند و سه مرتبه تکبیر را میگفتند و یاسر گفت که چنان پنداشتیم هر مرتبه که حضرت این تکبیر را
میگفتند که آسمان و زمین و در و دیوار جواب آن حضرت میدادند و مرو یک صدا شده بود از گریه و افغان مردمان. و این خبر
به مامون رسید فضل ذو الریاستین گفت یا امیر المؤمنین اگر آن حضرت باین حال به مصلی رسد مردمان همه مفتون او خواهند شد
و ما همه کشته خواهیم شد مصلحت در این است که بطلبید که برگردد پس مامون به خدمت حضرت فرستاد که شما را به تعب
انداختیم و ما راضی به تعب شما نیستیم برگردید حضرت موزه را طلبیدند و پوشیدند و برگشتند و همین حدیث در صحیح از ریان
بن الصلت نیز منقولست و بهتر آنست که زنان جوان بیرون نروند چنانکه گذشت. و در صحیح عبد اللَّه بن سنان مرویست که
حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله زنان باکره بی شوهر را رخصت بیرون آمدن دادند از جهۀ تحصیل روزي یعنی اگر
خوردنی خواهند و کسی نداشته باشد بیرون میتوانند آمد و از مشایخ شنیدهام که مراد از تحصیل رزق تحصیل شوهر است به متعه
یا دوام که سبب روزي هست و اعم از هر دو اظهر است. و کالصحیح منقولست از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که بر
امام لازمست که در روز عیدین و روز جمعه زندانیان را رخصت دهند که به نماز حاضر شوند و بر ایشان کسان بگمارند که
نگریزند و چون از نماز فارغ شوند باز ایشان را به حبس فرستند چون ایشان نیز مکلّفند به نماز جمعه و عیدین پس جمع بین الحقّین
باین نحو است که فرمودند. و در صحیح از زراره منقولست که گفت به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که
هر گاه وقتی برسم که امام از نماز فارغ ص: 274 شده باشند و در خطبه باشند چه کنم حضرت فرمودند که
مینشینی تا امام از خطبه فارغ شود پس برمیخیزي و نماز عید را میکنی یعنی بهر عنوان که باشد خواه به جماعت و خواه فرادي و
ظاهرا اگر وقت باشد متعین است که دو رکعت بکنند و اگر وقت گذشته باشد به آن که زوال شده باشد قضا ندارد چنانکه در
صحیحه و حسنه کالصحیحه زراره وارد است که قضا ندارد. و در حدیث وهب بن وهب از حضرت امیر المؤمنین صلّی اللَّه علیه و
آله وارد است که کسی را که نماز عید فوت شود چهار رکعت نماز بگذارد و نقل کردهاند روایت دو رکعت را و علی اي حال
قضاي نماز عید نیست بلکه سنتی است که شاید حق سبحانه و تعالی بفضل خود ثواب نماز عید را به او تفضل فرماید، و وهب اگر
چه سنی است و ضعیف است و لیکن جمعی در احادیث سنن مساهله مینمایند و به اعتبار حدیث صحیحی که گذشت که اگر
عمل کنند حق سبحانه و تعالی آن ثواب را میدهد اگر چه در واقع دروغ باشد و فی الحقیقه بحدیث صحیح عمل کردهاند نه به
ضعیف و اللَّه تعالی یعلم.
صفحه 119 از 262
[خطبه عیدین]
و خطب امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه یوم الفطر فقال الحمد للّه الّذي خلق السّماوات و الارض و جعل الظّلمات و النّور ثمّ الّذین » )
کفروا بربّهم یعدلون لا نشرك باللَّه شیئا و لا نتّخذ من دونه ولیّا و الحمد للّه الّذي له ما فی السّماوات و ما فی الارض و له الحمد فی
الآخرة و هو الحکیم الخبیر یعلم ما یلج فی الارض و ما یخرج منها و ما ینزل من السّماء و ما یعرج فیها و هو الرّحیم الغفور کذلک
اللَّه لا اله الّا هو الیه المصیر و الحمد للّه الّذي یمسک السّماء ان تقع علی الارض الّا باذنه انّ اللَّه بالنّاس لرءوف رحیم اللَّهمّ ارحمنا
برحمتک و اعممنا بمغفرتک انّک أنت العلیّ الکبیر و الحمد للّه الّذي لا مقنوط من رحمته و لا مخلوّ من نعمته و لا مؤیس من روحه
و لا مستنکف عن عبادته ص: 275 بکلمته قامت السّماوات السّبع و استقرّت الارض المهاد و ثبتت الجبال
الرّواسی و جرت الرّیاح اللّواقح و سار فی جوّ السّماء السّحاب و قامت علی حدودها البحار و هو اله لها و قاهر یذلّ له المتعزّزون و
یتضاءل له المتکبّرون و یدین له طوعا و کرها العالمون نحمده کما حمد نفسه و کما هو اهله و نستعینه و نستغفره و نستهدیه) و
منقولست که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه در روز فطر این خطبه را خواندند که ترجمهاش اینست جمیع حمدها و ثناها
مخصوص ذات مقدس واجب بالذاتی است که از کتم عدم پدید آورده است آسمانها و زمین یا زمینها را بنا بر آن که جنس محلی
بلام مفید عموم است و اگر جنس مراد باشد شامل همه است در اینجا چنانکه در احادیث متواتره وارد شده است هفت زمین، و
آفریده و مقرّر ساخت تاریکیها و روشنی را به سبب آن که زمین را در میان آسمانها باز داشته است و افلاك را به حرکت فلک
اطلس که عرش است متحرك ساخته است و آفتاب و ماه و ستارگان و آتش را آفریده است و هم چنین ظلمت جهل و کفر و
ضلالت و نور علم و ایمان و هدایت را مقرر ساخته است و بعد از این همه آثار خلق، جمعی که کافرند مخلوق را عدیل خالق
گردانیده جمعی آفتاب و ماه و ستارگان را میپرستند و جمعی سنگ و چوب و درخت را عدیل واجب بالذات گردانیدهاند جمعی
ملائکه و عیسی و مریم و عزیر و ائمه هدي را خدا میدانند یا شریک خدا الحمد للّه که ما هیچ چیز را شریک حق سبحانه و تعالی
نمیدانیم و غیر او را ولی و معین و ناصر خود نمیدانیم. و جمیع محامد و کمالات مخصوص خداوندیست که مرا او راست جمیع
آن چه در آسمانهاست و جمیع آن چه در زمینها است و همه مخلوق و مربوب و مملوك اویند و مر او راست جمیع ثناها در آخرت
چنانکه همه مخصوص اوست در دنیا بلکه در آن نشاه ظاهرتر است چون در این نشاه بعضی ص: 276 از
نعم به سبب واسطها میآید و در آن نشاه بیواسطه میرسد با آن که نعمتهاي دنیوي اغلب فانی و زایل است و نعم اخروي همه
باقی و دایمست و اوست نه غیر او که داناست به آن چه آفریده است و آن چه اصلح است بحال بندگان کرده و میکند و مطّلع
است بر احوال همه از پنهان و آشکار عالم است به آن چه فرو میرود در زمین از دانه و باران و اموات و امثال اینها و آن چه بیرون
میآید از زمین از حبوب و اشجار و ثمار و اموات که زنده میشوند در قیامت صغري و کبري، و میداند هر چه را به زیر میآید از
آسمان مانند فرشتگان و باران و ارزاق و مقادیر و رحمت و رخمت و آن چه را که عروج میکند در آسمان مانند فرشتگان و اعمال
بندگان و بخارات و ارواح مؤمنان و اوست خداوندي که مهربانست و امر زنده عاصیانست هر چند مخالفت و معصیت کنند با توبه
البته و بدون آن هر کس را خواهد و قابل رحمت باشد چنانکه فرموده است که شرك را نمیآمرزد و غیر شرك را میآمرزد از
براي هر که میخواهد اینست و باین صفات موصوفست خداوندي که نیست خداوندي غیر از أو بازگشت همه بسوي اوست و هر
سپاس و ستایشی مخصوص خداوندیست که به قدرت کامله خود نگاهدارنده آسمانها است از وقوع بر زمین و زمینیان مگر باذن او
بانکه اسباب وقوعش به همرسیده است که آن شرك است چنانکه فرموده است که نزدیکست که آسمانها از هم به پاشند و زمین
قرار نگیرد و کوهها از هم به پاشند به سبب آن که از جهۀ خداوند خود فرزند مقرّر ساختهاند خداوندا ما را به رحمت خود یا به
سبب یا بحق رحمتت ببخشا و ما همه مؤمنان که بیچارگان و گناه کارانیم مغفرت خود را شامل حال ما گردان به درستی که توئی
صفحه 120 از 262
بزرگوار بلند مقدار عظیم الکبریاء و جمیع محامد مخصوص خداوندیست که ناامیدي از رحمت او نیست یا جاي ناامیدي نیست
چون رحمتش غیر متناهی است و کسی نیست که از نعمت او خالی باشد و ناامیدي نیست از رحمتهاي خفیه او و کسی نیست که
گردنکشی کند یا جاي ص: 277 گردنکشی نیست از بندگی او، به یک کلمه که گفت باش بر پا ایستاد
هفت آسمان، و به یک کلمه کن قرار گرفت زمینها که محل استراحت و نشو و نماي خلایق است یا مراد از کلمه اراده اوست که
هر گاه تعلق به چیزي گرفت موجود است و به آن کلمه ثابت شد بر جاي خود کوههاي عظیم بلند که بر جاي خود ایستادهاند، و به
آن کلمه روان شد بادهایی که آبستن کننده درختانست و روانه شد در میان آسمان و زمین ابرها، و دریاها بر اطراف زمین قرار
گرفت که چنین محسوس میشود که بر اطراف آسمانست یا بر اطراف آسمان به همین معنی. و اوست که خداوند همه است و همه
مقهور اویند و ذلیلند نزد عظمت و قهاریت او قهاران یا مانند پادشان ارجمند نزد عالمیان، و حقیرند نزد بزرگواري او متکبران که بر
عالمیان بزرگی میکنند، و خود را در مقام حقارت دارند نزد او و مطیع و منقاد اویند خواهی نخواهی عالمیان جمعی از طوع و
رغبت و جمعی از روي کراهت و مذلّت مطیع فرمان اویند همگی حمد و ستایش میکنیم او را چنانکه خود حمد خود کرده است و
و نشهد ان لا اله » ) . چنانکه او مستحق ستایش است و همه یاري و یاوري از او میخواهیم و طلب مغفرت و هدایت از او میکنیم
اللَّه وحده لا شریک له یعلم ما تخفی النّفوس و ما تجنّ البحار و ما تواري منه ظلمۀ و لا تغیب عنه غائبۀ و ما تسقط من ورقۀ من
شجرة و لا حبّۀ فی ظلمۀ الّا یعلمها لا اله الّا هو و لا رطب و لا یابس الّا فی کتاب مبین و یعلم ما یعمل العاملون و أيّ مجري یجرون و
إلی أيّ منقلب ینقلبون و نستهدي اللَّه بالهدي و نشهد انّ محمّدا عبده و نبیّه و رسوله إلی خلقه و أمینه علی وحیه و انّه قد بلّغ
و همه گواهی میدهیم که (« رسالات ربّه و جاهد فی اللَّه الحائدین عنه العادلین به و عبد اللَّه حتّی اتاه الیقین صلّی اللَّه علیه و آله
نیست خداوندي ص: 278 بغیر از واجب الوجود بالذات در حالتی که او یگانه است در ذات و صفات و او
را شریک و نظیر نیست نه در ذات و نه چیزي از صفات میداند آن چه را عالمیان مخفی میدارند در ضمیرهاي خود و آن چه
مخفی است در دریاها نه ظلمت و تاریکی چیزي را از او میپوشاند و نه پنهانست بر او آن چه نزد عالمیان مخفی است بلکه همه
نزد او ظاهر است، و نمیافتد برگی از درختی و نه دانه در شب تاري مگر آن که او به آن عالم است نیست خداوندي بغیر از أو، و
نیست تري و نه خشکی مگر آن که در کتاب هویدا کننده است یعنی در لوح محفوظ است یا در قران مجید یا حجج او صلوات اللَّه
علیهم و میداند هر چه را هر کس کند و هر راهی که هر کس رود و عاقبت هر که بهر جا رسد و از حق سبحانه و تعالی میطلبیم
هدایت را که همه را بنماید آن چه حق است و همگی شهادت میدهیم که محمد (ص) بنده خاص اوست و پیغمبر رفیع القدر
اوست و فرستاده اعظم اوست بسوي خلایق و امین اوست بر رسالات او و آن که او رسانید پیغامهاي پروردگار خود را و مجاهده
نمود از جهۀ رضاي او کسانی را که رو از خداوند گردانیده بودند و مخلوق را شریک خالق ساخته بودند و بندگی کرد خداوند
خود را تا وقتی که او را مرگ رسید درود و رحمت الهی بر او بر آل او باد. (أوصیکم بتقوي اللَّه الّذي لا تبرح منه نعمۀ و لا تنفد
منه رحمۀ و لا یستغنی العباد عنه و لا یجزي أنعمه الاعمال الّذي رغّب فی التّقوي و زهّد فی الدّنیا و حذّر المعاصی و تعزّز بالبقاء و
ذلّل خلقه بالموت و الفناء و الموت غایۀ المخلوقین و سبیل العالمین و معقود بنواصی الباقین لا یعجزه اباق الهاربین و عند حلوله یأسر
اهل الهوي، یهدم کلّ لذّة و یزیل کلّ نعمۀ و یقطع کلّ بهجۀ و الدّنیا دار کتب اللَّه لها الفناء و لأهلها منها الجلاء فاکثرهم ینوي
بقاءها و یعظّم بناءها و هی حلوة ص: 279 خضرة قد عجّلت للطّالب و التبست بقلب النّاظر و یضنی ذو الثّروة
ال ّ ض عیف، و یحتویها الخائف الوجل فارتحلوا منها یرحمکم اللَّه بأحسن ما بحضرتکم و لا تطلبوا منها اکثر من القلیل و لا تسألوا منها
فوق الکفاف و ارضوا منها بالیسیر و لا تمدّنّ اعینکم منها إلی ما متّع المترفون به و استهینوا بها و لا توطّنوها و اضرّوا بأنفسکم فیها و
إیّاکم و التّنعّم و التّلهّی و الفاکهات فانّ فی ذلک غفلۀ و اغترارا الا انّ الدّنیا قد تنکّرت و ادبرت و احلولت و اذنت بوداع الا و انّ
الآخرة قد رحلت فاقبلت و اشرفت و اذنت باطّلاع الا و انّ المضمار الیوم و السباق غدا الا و انّ السّبقۀ الجنّۀ و الغایۀ النّار الا أ فلا تائب
صفحه 121 از 262
من خطیئته قبل یوم منیّته الا عامل لنفسه قبل یوم بؤسه و فقره جعلنا اللَّه و إیّاکم ممّن یخافه و یرجو ثوابه الا انّ هذا الیوم یوم جعله
اللَّه لکم عیدا و جعلکم له اهلا فاذکروا اللَّه یذکرکم و ادعوه یستجب لکم و ادّوا فطرتکم فانّها سنّۀ نبیّکم و فریضۀ واجبۀ من ربّکم
فلیؤدّها کلّ امرئ منکم عن عیاله کلّهم ذکرهم و أنثاهم و صغیرهم و کبیرهم و حرّهم و مملوکهم عن کلّ انسان منهم صاعا من برّ
أو صاعا من تمر او صاعا من شعیر و اطیعوا اللَّه فیما فرض علیکم و أمرکم به من اقام ال ّ ص لاة و ایتاء الزّکاة و حجّ البیت و صوم شهر
رمضان و الامر بالمعروف و النّهی عن المنکر و الاحسان إلی نساءکم و ما ملکت ایمانکم و اطیعوا اللَّه فیما نهاکم عنه من قذف
المحصنۀ و اتیان الفاحشۀ و شرب الخمر و بخس المکیال و نقص المیزان و شهادة الزّور و الفرار من الزّحف عصمنا اللَّه و إیّاکم
بالتّقوي و جعل الآخرة خیرا لنا و لکم من الاولی انّ احسن الحدیث و ابلغ موعظۀ المتّقین کتاب اللَّه العزیز الحکیم اعوذ باللَّه من
الشّیطان الرّجیم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قُلْ ص: 280 هُوَ اللَّهُ أَحَ دٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ
کُفُواً أَحَ دٌ ثمّ یجلس جلسۀ کجلسۀ العجلان ثمّ یقوم بالخطبۀ الّتی کتبناها فی اخر خطبۀ یوم الجمعۀ بعد جلوسه و قیامه) و وصیت
میکنم شما را بتقوي و پرهیزکاري از مخالفت خداوندي که نعمت او از هیچ کس زایل نمیشود و همیشه خوان انعام او گسترده
است از جهۀ مؤمن و کافر و صالح و طالح و رحمۀ او را فنا و آخر شدن نیست و بندگان او در هیچ حالی از أو مستغنی نیستند و
همیشه محتاج اویند آن خداوندي که کسی از عهده شکر نعماي او بیرون نمیتواند آمد آن خداوندي که بندگان را ترغیب نموده
است بتقوي و پرهیزکاري و تحذیر نموده است از دنیاي غدار ناپایدار و تخویف نموده است از معصیتها و مخالفتها و عزت و غلبه
مخصوص اوست به سبب واجب الوجودیت و ابدیت و بقا. و خلایق را ذلیل گردانیده است به مرگ و فنا و مرگ عاقبت احوال
همه مخلوقین است و راهی است که همه را در پیش است و پیشانی همه را گرفته بسوي خود میکشد عاجز نمیکند او را گریختن
که از چنگ او خلاصی یابند، و چون مرگ رسید اهل هواهاي نفسانی را اسیر خود میگرداند هر لذتی را بر هم میزند و هر
نعمتی را زایل میگرداند و هر سروري را قطع میکند و دنیا خانهایست که حق سبحانه و تعالی لازمه اهل آن گردانیده است که
فانی شوند و واجب ساخته است که از این خانه کوچ کنند و با وجود این معانی اکثر اهل دنیا قصد دارند که همیشه در آن باشند و
تعظیم میکنند بناي آن را و دنیا در کام اهلش شیرین است و در نظر ایشان با طراوتست و کسی که آن را خواهد میدهندش و
لیکن بهره آخر ترا بر باد میدهد و احوال خود را مشتبه میسازد در دلهاي نظر کنندگان به آن بانکه از عیبهاي خود چیزي را ظاهر
نمیکند و میپوشاند و چنان مینماید که عیب نیست و هر چند مال بیشتر میشود حرص زیاده میشود که مالداران از بیچارگان
میربایند هر چه دارند یا بنظر حقارت در ایشان مینگرند ص: 281 و کسی که از حق سبحانه و تعالی
خایف است از دنیا کراهت دارد و در بعضی از نسخ به حاي مهمله است یعنی چنان دلها را ربوده است که خایفان نیز مال را جمع
میکنند. پس بار بندید، و کوچ کنید از این منزل و دل بدنیا مبندید حق سبحانه و تعالی شما را رحمت کند به توفیق و کوچ کنید و
با خود بردارید بهترین توشهها را که دست بر آن دارید و میتوانید برداشتن از اعمال صالح و از دنیا طلب مکنید زاید بر اندکی که
شما را بس باشد و زیاده از کفاف را مطلبید و به اندکی از آن راضی شوید و بنظر حسرت نظر مکنید به چیزي چند که متنعّان به
آن متمتعند و باید که دنیا را حقیر و خوار دانید و آن را وطن مسازید و به خود ضرر رسانید که خود را به تعب اندازید در عبادات
و طاعات و ترك مخالفات. و زنهار که خود را به تنعم و لهو و بازي و خنده و مزاح مشغول مگردانید زیرا که اینها شما را از آخرت
باز میدارد و فریفته دنیا میشوید به درستی که دنیا همیشه متغیّر است اگر ساعتی به سرور و خوشحالی بگذرد در عقب آن البته
اضعاف آن غمها و المها دارد و اقبال دنیا ادبار است و بحسب ظاهر شیرین است و در بعضی از نسخ احلوت است به همان معنی و
اعلام میکند که من میروم و نمیمانم با کسی چون وفا نکرده است به هیچ کس و البته زایل است گویا فریاد میکند و میگوید
الوداع و به درستی که آخرت که آجل است بار بسته است و میآید بسوي آدمی و مشرف شده است و فریاد میکند که رسیدم با
اهوال عظیمه یعنی عن قریب است که دنیا رفته است و آخرت آمده است به درستی و راستی که امروز روز اسب دوانیدن است و
صفحه 122 از 262
فردا سبقت گرفتن است تمثیل فرمودهاند دنیا را به میدان اسب تاختن یا پرواز کردن و آن که دنیا و آخرت بمنزله دو روز است هر
که در این روز دنیا مردانه کوشید و بدن را به عبادت و طاعت قوي گردانید و از اقران و امثال خود پیش برد فردا ظاهر میشود که
سبقت ص: 282 گرفته است و هر که در میدان پیش برد عوضی که مقرّر ساختهاند از قرین خود اخذ
میکند به سبب سبقت هم چنین در آن نشاه عوض سبقت خود را میگیرد و آن عوض بهشت است و کسانی که تکامل ورزیدند
عاقبتشان جهنم است آیا کسی نیست که از گناهان توبه کند پیش از رسیدن مرگ آیا کسی نیست که امروز عمل صالح کند پیش
از آن که برسد روز فقر و احتیاجش که آن روز بعد از مرگ است تا ابد الآباد حقّ سبحانه و تعالی ما را و شما را بگرداند از جمعی
که از او و از عذاب او خایف باشند و امید ثواب او داشته باشند یعنی خوف و رجا هر دو داشته باشیم خوف از اعمال خود و رجا از
رحمت الهی به درستی که این روزي است که حقّ سبحانه و تعالی آن را عید شما گردانیده است. و اصلش و او است از عود چون
حقّ سبحانه و تعالی رجوع میفرماید به احسان بر بندگان در این روز یا از عود به معنی احسان است چون در این روز احسانهاي
الهی بر کافه عالمیان متواتر و متوالی است و شما را که مؤمنانید اهل این روز گردانیده است که احسان او را قابلیت دارید و باقی
فرق به سبب کفر و ضلال خود را از این رحمتها محروم گردانیدهاند. پس خداوند را یاد کنید به طاعت و بندگی تا او شما را یاد
کند و به فضل و رحمت غیر متناهی ابدي و مطالب خود را از او بخواهید تا مستجاب گرداند دعاهاي شما را و ادا کنید زکاة فطره
خود را که آن طریقه پیغمبر شماست و فریضهایست که پروردگار شما بر شما واجب گردانیده است و واجب است که بدهید هر
یک از شما فطره خود و عیال خود را از مردان و زنان و کودکان و بزرگان و آزادان و بندگان از جهۀ هر سر آدمی یک صاع از
گندم یا یک صاع از خرما یا یک صاع از جو و اطاعت کنید خداوند خود را در هر چه واجب گردانیده است بر شما و شما را به آن
امر کرده است مانند اقامت و به پاي داشتن نماز و دادن زکاة و حجّ خانه خدا و روزه ماه رمضان و امر کردن به معروف که لوامع
صاحبقرانی، ج 5، ص: 283 آن واجب و سنت است و نهی کردن از هر چه بد است از حرام و مکروه و احسان و نیکی کردن به زنان
خود و به بندگان خود که زیر دستان شمایند و اطاعت کنید خداوند خود را در جمیع آن چه شما را از آن نهی فرموده است مانند
دشنام فحش و نسبت زنا و لواط به مردمان دادن و اعمال قبیحه کردن مانند زنا و لواط و شرب خمر و ترازو دزدي و کم کردن کیله
و گواهی ناحقّ دادن و از جنگ واجب گریختن. حقّ سبحانه و تعالی حفظ فرماید ما و شما را به آن که همه را به تقوا بدارد و از
شرّ نفس و شیطان در حفظ خود محفوظ دارد و چنان کند که نزد ما و شما آخرت بهتر از دنیا باشد به درستی که بهترین سخنان و
بهترین کلامی که مشتمل بر فصاحت و بلاغت باشد که متّقیان از آن پند پذیر شوند کتاب الهی است که بزرگوار است و مشتمل
است بر حکمتهاي لا یتناهی. پناه میبرم به خداوند عالمیان از شرّ شیطان مردود و رانده شده از رحمت الهی استعانت و یاوري
میجویم به نام خدا یا به خداوندي که بخشاینده و مهربان است بگو یا محمد که اوست که واجب الوجود بالذات و مستجمع جمیع
کمالات است و در ذات و صفات یگانه است که صفاتش عین ذات است و خداوندي است که هر چه غیر اوست به او محتاج است
و او غنی بالذات است و عین صفات کمال است، پدر نبوده است که فرزندي داشته باشد و فرزند نیست که پدر داشته باشد یا آن
که او محل حوادث نیست و حادث نیست بلکه ازلی و ابدي است و باقی و سرمدي است و هیچ احدي کفو و نظیر او نیست پس
خطیب بعد از آن بر سر پا مینشیند مانند کسی که کاري داشته باشد به تعجیل که زود برخیزد پس خطبه دویمی را میخواند که
و خطب صلوات اللَّه علیه فی عید الاضحی فقال اللَّه » ) در این کتاب پیشتر از جهۀ نماز جمعه بعد از آن که از آن نشستن برخیزد
اکبر ص: 284 اللَّه اکبر لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر اللَّه اکبر و للّه الحمد اللَّه اکبر علی ما هدانا و له الشّ کر فیما
ابلانا و الحمد للّه علی ما رزقنا من بهیمۀ الانعام و کان علیّ صلوات اللَّه علیه یبدأ بالتّکبیر اذا صلّی الظّهر من یوم النّحر و کان یقطع
التّکبیر اخر ایّام التّشریق عند الغداة و کان یکبّر فی دبر کلّ صلاة فیقول اللَّه اکبر اللَّه اکبر لا اله الّا اللَّه اللَّه اکبر و للّه الحمد فاذا انتهی
و منقول است کالصحیح که (« إلی المصلّی تقدّم فصلّی بالنّاس بغیر اذان و لا اقامۀ فاذا فرغ من ال ّ ص لاة صعد المنبر ثمّ بدا فقال
صفحه 123 از 262
حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه در عید قربان خطبه فرمودند و قبل از آن در وقت رفتن به مصلی یا از جهۀ تعلیم که بعد از
نمازها بگویند یا از جهۀ صبر نمودن تا مردمان جمع شوند قبل از صلاة تکبیر فرمودند و چون صدوق از کتاب خطب برداشته است
و در کتاب این عبارت مقدم بر خطبه بوده است نوشته است و دور نیست که ما تقدم این عبارت عبارتی بوده باشد که مربوط بان
بوده باشد و آن را ذکر نکرده باشد یا آن که گمان کرده است که داخل خطبه است سهوا و آن چه از مصباح ظاهر میشود آنست
که تکبیرات تا بهیمۀ الانعام از خطبه است و بعد از ان اللَّه اکبر زنۀ عرشه از خطبه است تا به آخر و صدوق این جمله را در میان در
آورده است از و کان علیّ تا فقال. و ترجمه تکبیر این است که واجب الوجود بالذات از آن بزرگتر است که بذات مقدّس او توان
رسید یا ذات او را وصف توان کرد خداوند عالمیان از آن اعظم است که به صفات او توان رسید یا وصف توان کرد آن را چون
صفات او عین ذات اوست و نیست خداوندي که سزاي پرستش باشد مگر خداوند معبود بحق، و خداوند از آن اعظم است که
کسی عبادت او تواند کرد چنانچه حقّ بندگی اوست، واجب بالذات اکبر و اعظم است از آن که او را تصور توان نمود و جمیع
محامد مخصوص ذات مقدّس اوست چون جمیع کمالات مخصوص ص: 285 اوست خداوند خود را به
اعظمیت یاد میکنم بر نعمتی که اعظم نعم است که آن آنست که ما بندگان را به خود هدایت فرموده است و ما را به راه راست در
آورده است یا آن که متعلق باشد به للّه الحمد و اللَّه اکبر معترضه باشد یعنی محامد مخصوص اوست و حال آن که او از ان اعظم
است که او را غیر او حمد تواند کرد بر جمیع نعمتها خصوصا نعمت هدایت و شکرها مخصوص اوست چون انعام کرده است بر ما
به نعمتهاي لا یتناهی و لا یحصی و محامدي که خود کرده است خود را مخصوص اوست بر این نعمت که روزي کرده است ما را
این حیواناتی را که میکشیم در این روز از گاو و گوسفند و شتر که غذاي ما باشد و از آنها بهرهاي دیگر یابیم و مقرّر بود که
حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه ابتدا باین تکبیر میفرمودند در عید اضحی بعد از نماز ظهر تا بعد از نماز صبح روز آخر ایام
تشریق که آن ایام روز یازدهم و دوازدهم و سیزدهم است و آن حضرت در عقیب هر نماز واجبی این تکبیر را میخواندند که
ترجمهاش گذشت، و ظاهرا إلی اخره داشته است و از قلم نساخ افتاده است پس چون به مصلی رود یا چون آن حضرت به مصلی
میفرمودند پیش میایستادند و امامت مردمان میکردند بی اذان و اقامت و چون از نماز فارغ میشدند بر منبر میرفتند و ابتدا باین
خطبه میفرمودند و چون تامل میکنی ظاهر میشود که تغییرات عبارات سبب این فسادها شده است. و اما روایات صحیحه که در
تکبیرات وارد شده است از آن جمله در صحیح از منصور منقولست از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در تفسیر قول حقّ
یعنی خداوند تعالی را یاد کنید در ایام چند اندك حضرت فرمودند که مراد از این « وَ اذْکُرُوا اللَّهَ فِی أَیَّامٍ مَعْدُوداتٍ » سبحانه و تعالی
ایّام ایّام تشریق است که آن یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ذي الحجه است که مقرّر بود که چون کفار قریش و اتباع ایشان در منی
توقف میکردند بعد از ذبح قربانی ص: 286 مباهات و مفاخرت مینمودند به افعال پدران خود بانکه
میگفتند که پدر ما مهمان را ضیافت میکرد پدر ما یا پدران ما اسیران را رها میکردند و اگر چه بزرهاي بسیار بود پس حقّ
سبحانه و تعالی فرمود که چون از عرفات روانه شوید بمنی خداوند خود را یاد کنید بعوض یاد کردن پدران بمثل یاد کردن پدران
اللَّه اکبر اللَّه اکبر لا اله اللَّه و اللَّه اکبر و للّه الحمد اللَّه اکبر » بلکه سختتر یعنی به او از بلندتر پس حضرت فرمودند که تکبیر اینست
و به اسانید حسنه و صحیحه از زراره منقولست که عرض نمودم به حضرت .« علی ما هدانا اللَّه اکبر علی ما رزقنا من بهیمۀ الانعام
امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که تکبیري که در ایام تشریق در عقب نمازهاست کدامست حضرت فرمودند که تکبیر در منی
اللَّه اکبر اللَّه اکبر اکبر لا اللَّه اله و اللَّه اکبر » عقیب پانزده نماز است از ظهر روز عید تا صبح روز آخر ایام تشریق است میگوید که
و در شهرهاي دیگر عقیب ده نماز است ،« اللَّه اکبر علی ما هدانا اللَّه اکبر علی ما رزقنا من بهیمۀ الانعام و الحمد اللَّه علی ما ابلانا
زیرا که چون اهل مکه و حاجیان که از منی به مکه میآیند دیگر تکبیر نمیگویند هر گاه در نفر اول که دوازدهم است کوچ کنند
پس هر گاه اهل مکه نگویند بعد از کوچ باقی شهرها بطریق اولی نخواهند گفت. و به همین مضمون و همین تکبیر است صحیحه و
صفحه 124 از 262
حسنه کالصحیحه و موثقه کالصحیحه معاویۀ بن عمار از حضرت امام صادق صلوات اللَّه علیه و از این باب اخبار خواهد آمد و
جمیع اخبار معتبره صحیحه و کالصحیحه مشترکند در کیفیت تکبیر مگر در زیادتی و الحمد للّه علی ما ابلانا که در بعضی از اخبار
نیست و در اکثر هست و آن چه صدوق ذکر کرده است در هیچ خبري ندیدهام مگر در این خبر و جمعی از فضلا هر یک تکبیر
خاصی ذکر کردهاند در کتب خود میباید به ایشان رسیده باشد و هیچ شک نیست که عمل به آن چه بما رسیده است از لوامع
صاحبقرانی، ج 5، ص: 287 احادیث صحیحه اولی است و ظاهر این اخبار آنست که در عقیب فرایض باشد. و در صحیح از داود بن
فرقد منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که تکبیر در عقیب فرایض است در ایّام تشریق و در عقیب
نافله تکبیر نیست. و در موثق عمار منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که تکبیر در ایّام تشریق واجبست در عقیب
هر نماز فریضه و نافله و باز فرمودند که اگر از جاي خود برخیزد بر او چیزي نیست و حمل کردهاند بر استحباب مؤکد در فرایض و
بر غیر مؤکد در نوافل چنانکه در صحیح منقولست از علی بن جعفر که گفت سؤال کردم از برادرم حضرت امام موسی کاظم
صلوات اللَّه علیه که آیا تکبیر در ایّام تشریق واجبست یا نه حضرت فرمودند که مستحب است و اگر فراموش کند تکبیر را بر او
چیزي نیست دیگر سؤال کردم از زنان که آیا بر ایشان هست تکبیر در ایام تشریق حضرت فرمودند که بلی و لیکن بلند نگویند و از
این حدیث و ظاهر آیه ظاهر میشود که تکبیر را بلند باید گفت و ظاهر میشود که آواز زن عورتست. و در حدیث صحیح از
محمد بن مسلم منقولست که احدهما صلوات اللَّه علیهما فرمودند در شخصی که یک رکعت از فوت شود در حالتی که مسبوق
باشد آن رکعت را به جا میآورد و تکبیر را در عقب آن میگوید، و گفت از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردم که تکبیر
در ایام تشریق عقیب چند نماز است حضرت فرمودند که هر مقدار که خواهی مقرري ندارد بعضی چنین تاویل کردهاند که در
عقیب هر نمازي که گویی مقدار خاصی ندارد از یک مرتبه تا صد مرتبه میتوان گفت چون احادیث صحیحه وارد شده است که
در عقب پانزده و ده است مگر آن که حمل کنیم این اخبار را بر استحباب مؤکد و در عقیب نوافل بعد از ایام تشریق مستحب باشد
به استحباب غیر مؤکد چه ظاهر ص: 288 است که تکبیر و تهلیل الهی در همه وقتی خوبست چنانچه از آن
حضرت منقولست که بهاي بهشت لا اله الا اللَّه و اللَّه اکبر است و فرمودند که بسیار تکبیر و تهلیل بگوئید که چیزي نزد حقّ سبحانه
و تعالی محبوبتر از تکبیر و تهلیل نیست و احادیث صحیحه وارد شده است در فضیلت تهلیل و تحمید و تکبیر. و این جمله مشتمل
است بر شش تکبیر و یک تهلیل و دو تمجید و در قوي از سعید منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند
که در عید فطر تکبیري هست و لیکن سنت است عرض نمودم که در عقیب کدام نماز سنت است حضرت فرمودند که در شب فطر
در عقب نماز شام و خفتن و صبح و در عقیب نماز عید است، و در روایتی دیگر عقیب ظهر و عصر روز عید نیز هست عرض نمودم
اللَّه اکبر اللَّه اکبر اللَّه اکبر لا اله الا اللَّه و اللَّه اکبر اللَّه اکبر و للّه الحمد اللَّه اکبر » که چگونه بگویم حضرت فرمودند که میگویی
یعنی مقرّر ساختیم که « وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلی ما هَداکُمْ » و همین تکبیر مراد الهی است که فرموده است « علی ما هدانا
اگر بیمار باشید یا در سفر باشید بخورید روزه را و قضا کنید تا تمام کنید عده روزه واجب را و تا آن که تکبیر بگوئید خداوند
تعالی را بر آن چه شما را هدایت فرموده است و منافات ندارد که در عقب چهار یا شش نماز مطلوب باشد و در وقت رفتن به
اللَّه اکبر اللَّه اکبر » ) از جهۀ رفتن به مصلی نیز هست و اللَّه تعالی یعلم « وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَ َ ص لَّی » مصلی نیز مطلوب باشد اگر چه آیه
زنۀ عرشه و رضی نفسه و عدد قطر سمائه و بحاره له الاسماء الحسنی و الحمد للّه حتّی یرضی و هو العزیز الغفور اللَّه اکبر اللَّه اکبر
کبیرا متکبّرا و إلها متعزّزا و رحیما متحنّنا یعفو بعد القدرة و لا یقنط من رحمته الّا ال ّ ض الّون اللَّه اکبر کبیرا و لا اله الّا اللَّه کثیرا و
سبحان اللَّه حنّانا قدیرا و الحمد للّه نحمده و نستعینه و نستغفره ص: 289 و نستهدیه و نشهد ان لا اله الّا هو و
انّ محمّدا عبده و رسوله مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ اهتدي و فازَ فَوْزاً عَظِیماً و من یعص اللَّه و رسوله فَقَدْ ضَلَّ ضَ لالًا بَعِیداً و خَسِرَ
خُسْراناً مُبِیناً أوصیکم عباد اللَّه بتقوي اللَّه و کثرة ذکر الموت و الزّهد فی الدّنیا الّتی لم یتمتّع بها من کان فیها قبلکم و لن تبقی لأحد
صفحه 125 از 262
من بعدکم و سبیلکم فیها سبیل الماضین الا ترون انّها قد تصرّمت و اذنت بانقضاء و تنکّر معروفها و ادبرت جذّاء فهی تخبر بالفناء و
ساکنها یحدي بالموت فقد أمرّ منها ما کان حلوا و کدر منها ما کان صفوا فلم یبق فیها الّا سملۀ کسملۀ الإداوة و جرعۀ کجرعۀ الاناء
لو تمزّزها ال ّ ص دیان لم تنقع غلّته فازمعوا عباد اللَّه بالرّحیل من هذه الدّنیا المقدور علی أهلها الزّوال الممنوع أهلها من الحیوة المذلّلۀ
(« أنفسهم بالموت فلا حیّ یطمع فی البقاء و لا نفس الّا مذعنۀ بالمنون فلا یغلبنّکم الامل و لا یطل علیکم الامد و لا تغترّوا فیها بالآمال
حقّ سبحانه و تعالی از آن بزرگتر است که به کنه ذات او یا صفات او یا افعال او توان رسید یا وصف توان کرد میگویم این کلمه
را بوزن عرش او یعنی که آن مقدار نوشته شود اللَّه اکبر که اگر نوشتها را بسنجیدند به سنگینی فلک اطلس باشد و آن مقدار
میگویم که او خوشنود شود بعدد قطرات باران و دریاها باشد و چون چنین گفته شود گویا بنده آن مقدار این کلمه را گفته است
و این از فضل الهی است که چنین قبول میفرماید، مر او راست اسماء خوب. و حمد الهی میگویم تا حقّ سبحانه و تعالی خوشنود
شود اوست خداوند بزرگوار آمرزنده، خدا اعظم است از آن که وصف او توان کرد و تکبیر دوم در بعضی از نسخ نبود و در
مصباح هست در حالتی که او بزرگی را مخصوص خود گردانیده است. ص: 290 و خداوندیست که عزّت
و جبروت او راست و مهربانی و مرحمت از لوازم اوست عفو میکند با آن که قادر است بر عقوبت و ناامید نیستند از رحمت او مگر
گمراهان خداي تعالی بزرگتر است از وصف به بزرگی که وصف آن نمیتوان کرد و کلمه توحید را بسیار میگویم و او را منزه
میدانم از آن چه لایق ذات او نیست حال آن که کثیر الرحمه و قادر است بر تعذیب جمعی که وصف میکنند او را به اوصاف
جسمانیات و جمیع محامد مخصوص اوست حمد میکنم من و عالمیان او را و همه در حمد و غیر آن یاوري از او میخواهیم و همه
طلب مغفرت از او میکنیم و طلب هدایت از او میکنیم و همه گواهی میدهیم که نیست خداوندي غیر از او و آن که محمد بنده
خاص او و رسول بزرگوار اوست هر که اطاعت کند خدا و رسول او را مهتدي است و راه راست یافته و فایز شده است به رستگاري
عظیم و ثوابهاي جزیل و کسی که عصیان کند خدا و رسول را پس گمراه شده است از راه حقّ و بسیار دور افتاده است و زیان
کرده است زیانی هویدا وصیت میکنم شما را اي بندگان حقّ سبحانه و تعالی به تقوا و پرهیزکاري از مخالفت الهی و بانکه یاد
مرگ بسیار بکنید و آن که ترك کنید دنیایی را که برخوردار نشدند از او کسانی که پیش از شما در این دنیا بودند و باقی نخواهد
ماند از جهۀ کسی بعد از شما و راه شما همان راه گذشتگان است هر چه بر سر ایشان آمد همان بر سر شما خواهد آمد آیا نمیبینید
دنیا را که زایل است و فریاد میکند که من با کسی همیشه نخواهم ماند و نماندهام و نمیبینید خوبیهاي او را که چگونه منکر
میشود جوانی به پیري و صحت به بیماري و حیات به مرگ مبدل میشود و پشت کرده تند میرود و خود خبر میدهد به زیان
حال فناي خود را و ساکنان دنیا مانند شترانیاند که از جهۀ ایشان حدي و خوشخوانی میکنند و در نهایت سرعت روانهاند هم
چنین ایشان را به مرگ میخوانند و ایشان به شتاب میروند، و نمیبینید که شیرینیهاي آن مبدّل ص: 291
میشود به تلخی و صافهاي آن مبدّل میشود به کدورت پس باقی نمانده است از دنیا و عمر شما در آن مگر ته جرعه بیخ مطهره
که همه کل آلوده است و نمانده است قدري که تشنه تواند خورد بلکه اگر تشنه بنوشد رفع تشنگی او نمیکند حاصل آن که
عمرش کم است و تمتعش لا شیء. پس اي بندگان الهی به عزم جزم بار بندید از خانه که عاقبت از آن خانه به در باید رفت و
محال است که همیشه در آنجا باقی بمانند و مرگ همه را به مذلت و خواري بیرون میکند از آن خانه پس نیست زنده که طمع در
بقاء داشته باشد و نیست کسی مگر آن که صاحب یقین است به مرگ پس زنهار که غلبه نکند بر شما طول أمل و مبادا که گمان
کنید که مدتی در این خانه خواهید بود خود میدانید که نمیدانید که امروز از عمر شما خواهد بود و به شب خواهید رسید یا نه و
و تعبّدوا للّه ایّام الحیوة فو اللَّه لو حننتم » ) . زنهار که فریفته طول أمل مشوید به تاخیر عبادات و طاعات و تحصیل دنیاي غدّار ناپایدار
حنین الوله العجلان و دعوتم بمثل دعاء الانام و جارتم جؤار متبتّلی الرهبان و خرجتم إلی اللَّه عزّ و جلّ من الاموال و الاولاد التماس
القربۀ الیه فی ارتفاع درجۀ عنده او غفران سیّئۀ احصتها کتبته و حفظتها رسله لکان قلیلا فیما ارجو لکم من ثوابه و اتخوّف علیکم من
صفحه 126 از 262
الیم عقابه و باللَّه لو انماثت قلوبکم انمیاثا و سالت عیونکم من رغبۀ الیه و رهبۀ منه دما ثمّ عمّرتم فی الدّنیا ما کانت الدّنیا باقیۀ ما
جزت اعمالکم و لو لم تبقوا شیئا من جهدکم لنعمه العظام علیکم و هداه إیّاکم إلی الایمان ما کنتم لتستحقّوا ابد الدّهر ما الدّهر قائم
بأعمالکم جنّته و لا رحمته و لکن برحمته ترحمون و بهداه تهتدون و بهما إلی جنّته تصیرون جعلنا اللَّه و إیّاکم من التائبین العابدین و
انّ هذا یوم حرمته عظیمۀ و برکته مأمولۀ ص: 292 و المغفرة فیه مرجوّة فاکثروا ذکر اللَّه تعالی و استغفروه و
توبوا الیه انه هو التواب الرحیم و من ضحّی منکم بجذع من المعز فانّه لا یجزي عنه و الجذع من الضّأن یجزي و من تمام الاضحیّۀ
استشراف عینها و اذنها و اذا سلمت العین و الاذن تمّت الاضحیّۀ و ان کانت عضبأ القرن او تجرّ برجلها إلی المنسک فلا تجزئ و اذا
ضحّیتم فکلوا و اطعموا و اهدوا و احمدوا اللَّه علی ما رزقکم من بهیمۀ الانعام و اقیموا ال ّ ص لاة و اتوا الزّکاة و احسنوا العبادة و اقیموا
الشّ هادة و ارغبوا فیما کتب علیکم و فرض من الجهاد و الحجّ و ال ّ ص یام فانّ ثواب ذلک عظیم لا ینفد و ترکه وبال لا یبید و مروا
بالمعروف و انهوا عن المنکر و اخیفوا الظّالم و انصروا المظلوم و خذوا علی ید المریب و احسنوا إلی النّساء و ما ملکت ایمانکم و
اصدقوا الحدیث و ادّ و الامانۀ و کونوا قوّامین بالحقّ و لا تغّرنّکم الحیوة الدّنیا و لا یغرنّکم باللَّه الغرور انّ أحسن الحدیث ذکر اللَّه و
ابلغ موعظۀ المتّقین کتاب اللَّه اعوذ باللَّه من الشّیطان الرّجیم بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم قل هو اللَّه احد اللَّه الصّمد لم یلد و لم یولد و لم
یکن له کفوا احد او یقرأ قل یا أیّها الکافرون او ألهیکم التکاثر و العصر و کان ممّا یدوم علیه قل هو اللَّه احد و کان اذا قرا احدي
هذه السّور جلس جلسۀ کجلسۀ العجلان ثمّ ینهض و هو صلوات اللَّه علیه کان اوّل من حفظ علیه الجلسۀ بین الخطبتین ثمّ یخطب
و بندگی کنید خدا را در ایام زندگانی دنیا که و اللَّه اگر ناله کنید بنحو ناله شتري که بچهاش (« الخطبۀ الّتی کتبناها بعد الجمعۀ
مرده باشد یا نایاب شده باشد و بخوانید خداوند خود را به قدري که جمیع خلایق او را میخوانند و گریه و زاري کنید بنحو زاري
کردن عبّاد و زهّادي که از همه بریده و به خدا متوسل شده باشند و ترك کنید اموال و اولاد خود را و منقطع شوید از همه و رو
بجناب اقدس او کنید از جهۀ ص: 293 تحصیل قرب او بانکه درجه از درجات شما عالی شود در بهشت یا
آمرزیده شود گناهی که کاتبان عمل آن را نوشته باشند در نامه عمل شما و حفظ نموده باشند آن را رسولان الهی بر شما هر آینه
این همه ریاضات و مجاهدات و تضرعات قلیل و سهل است نظر به آن چه امیدوارم از براي شما از ثواب او، و نظر به آن چه
میترسم بر شما از عقاب مؤلم او و به خدا قسم که اگر دلهاي شما بگدازد مانند نمک در آب و چشمهاي شما همه خون به بارد از
جهۀ رغبت به او یا ترس از او و شما را عمر دنیا بدهند هر آینه اعمال شما تدارك نعم الهی نمیتواند کرد و شما دفع عذاب و جلب
ثواب نمیتوانید نمود و اگر چه بکنید هر چه مقدور شما باشد از سعی در بندگی و تضرع و زاري و در شکر نعمتهاي عظیمی که
حقّ سبحانه و تعالی بر شما دارد و شما را به ایمان هدایت نموده نمیتوانید که ابدا الآباد اگر عمل کنید و سعی نمایید که به سبب
این اعمال مستحق بهشت و رحمت او شوید و لیکن اگر مرحوم شوید محض رحمت و فضل الهی سبب آن میشود و به محض
هدایت او مهتدي میشوید و به هدایت و رحمت او داخل بهشت خواهید شد خداوند عالمیان ما را و شما را بگرداند از جمله
توبهکاران عابدان. و به درستی که این روزي است که حرمتش نزد جناب اقدس الهی عظیم است و همه کس امیدوارند برکت این
روز را و همگی آرزوي مغفرت دارند پس بسیار ذکر کنید خداوند خود را و طلب کنید مغفرت را از او و توبه کنید بسوي او به
درستی که خداوند شما قبول کننده توبه و توبه دهنده است و مهربانست و هر که از شما بزغاله کمتر از یک ساله قربانی کند مجزي
نیست و از بره مجزیست اگر شش ماهش تمام شده باشد و از جمله کامل بودن قربانی آنست که کوشش صحیح باشد و بریده و
شکافته نباشد و چشمش کور نباشد و هر گاه چشم و کوشش به سلامت باشد قربانی تمام است و اگر شاخش شکسته باشد یا پاي
آن لنگ باشد و پا را به زمین کشد تا محل ذبح مجزي نیست و چون ص: 294 قربانی کنید ثلث آن را
بخورید اگر خواهید و ثلث آن را اطعام کنید به فقرا و مساکین و سه یک آن را هدیه بفرستید از جهۀ همسایگان و یاران و حمد
کنید خداوند خود را بر این نعمتی که شما را روزي کرده است از این حیوانات بی زبان از گاو و گوسفند و شتر. و به پاي دارید
صفحه 127 از 262
نماز را و بدهید زکات مال خود را و بندگی را نیکو به جا آورید و اگر گواهی نزد شما باشد بدهید و از روي رغبت به جا آورید
آن چه را واجب و لازم گردانیدهاند بر شما از جهاد حجّ و روزه هر چند بر نفوس شما شاق باشد به درستی که ثوابش عظیم است
چنانکه مشتقش عظیم است و آخر شدن ندارد و ترکش سبب عقوبت الهی است که انتها ندارد و امر کنید مردمان را به نیکیها و
نهی کنید ایشان را از بدیها و بترسانید ظالمان را و یاري کنید مظلومان را و مانع شوید جمعی را که شبهه القا میکنند و مردمان را
به شک میاندازند و اگر متنبّه نشوند حبس و زجر و قتل نیز هست چنانکه خواهد آمد و نیکی کنید به زنان و بندگان خود و راست
بگویید و دروغ مگویید، و ادا کنید امانت را را به خوب و بد، و همگی تابع حقّ باشید و فریب ندهد شما را زندگانی دنیا و مغرور
نسازد دنیا شما را که فریفته او شوید و از حق سبحانه و تعالی دور شوید به درستی که بهترین سخنان ذکر الهی است، و فصیحترین
مواعظ و بلیغترین نصایح متقیان و پرهیزکاران را کتاب الهی است، پس سوره توحید بخواند و ترجمهاش گذشت یا سوره قل یا با
سوره ألهیکم یا و العصر را بخواند و آن چه اکثر اوقات آن حضرت صلوات اللَّه علیه بران مداومت مینمودند سوره توحید بود و
چون یکی از این سورهها میخواندند مینشستند مانند نشستن کسی که تعجیل داشته باشد بر سر پا اندکی بعد از آن برمیخیزد از
جهۀ خطبه دیگر و اول کسی که بر او حفظ نمودند نشستن میان دو خطبه را آن حضرت (ص) بود چون از حضرت سیّد المرسلین
صلّی اللَّه علیه و آله به خاطرشان نمانده بود و خلفا ثلاثه ص: 295 نمینشستند و نوبت خلافت ظاهري که به
آن حضرت رسید بسیاري از بدعتها که شایع شده بود بر طرف شده و مردمان نوشتند که در خطب بین الخطبتین مینشستند و بعد از
آن بر میخواستند میخواندند خطبه دومی را که نوشتیم پیشتر در خطبه ثانیه روز جمعه و چون اکثر احکام این مسائل در باب خود
و فی العلل الّتی تروي عن الفضل بن شاذان النیسابوريّ رضی » ) . خواهد آمد متوجّه تفصیل آن نشدیم و به ترجمه اکتفا نموده شد
اللَّه عنه و یذکر انّه سمعها من الرّضا صلوات اللَّه علیه انّه انّما جعل یوم الفطر العید لیکون للمسلمین مجتمعا فیه و یبرزون إلی اللَّه عزّ
و جلّ فیمجّ دونه علی ما منّ علیهم فیکون یوم عید و یوم اجتماع و یوم فطر و یوم زکاة و یوم رغبۀ و یوم تضرّع و لأنّه اوّل یوم من
السّنۀ یحلّ فیها الاکل و الشّرب لأنّ اوّل شهور السّنۀ عند اهل الحقّ شهر رمضان فاحبّ اللَّه عزّ و جلّ ان یکون لهم فی ذلک مجمع
یحمدونه فیه و یقدّسونه و انّما جعل التّکبیر فیها اکثر منه فی غیرها من الصّلوات لأنّ التکبیر انّما هو تعظیم للّه و تمجید علی ما هدي و
و انّما جعل فیها اثنتا عشرة تکبیرة لأنّه یکون فی کلّ « وَ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلی ما هَداکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ » عافی، کما قال اللَّه عزّ و جلّ
رکعتین اثنتا عشرة تکبیرة و جعل سبع فی الاولی و خمس فی الثانیۀ و لم یسوّ بینهما لأنّ السّنّۀ فی صلاة الفریضۀ ان تستفتح بسبع
تکبیرات فلذلک بدئ هاهنا بسبع تکبیرات و جعل فی الثانیۀ خمس تکبیرات لأنّ التحریم من التکبیر فی الیوم و اللّیلۀ خمس تکبیرات
و در حسن کالصحیح در عللی که مرویست از فضل واو در آخرش ذکر میکند که (« و لیکون التّکبیر فی الرّکعتین جمیعا وترا وترا
من جمیع را از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه ص: 296 شنیدهام اینست که از آن حضرت پرسید که چرا
روز فطر را عید کردهاند فرمودند که تا این روز محل اجتماع مسلمانان باشد که همگی با جمعیت به صحرا روند و تمجید و تعظیم
الهی کنند بر نعمتهایی که انعام فرموده است بر ایشان پس چون روزي است که حق سبحانه و تعالی ایشان را جایزه اعمال ماه
رمضان میدهد، مؤمنان یکدیگر را به بینند و میانه ایشان الفت باشد، و افطار کنند در این روز و روزه نگیرند و زکات بدن خود را
به مستحقین بدهند تا سبب زیادتی رحمت الهی باشد و روزي باشد که مطالب به درگاه حق سبحانه و تعالی عرض نمایند و تضرع
و زاري کنند در این روز. وجه دیگر آن که روز اولاست از سالی که حلالست أکل و شرب در این روز زیرا که روز اول نزد اهل
حق که ائمه معصومینند صلوات اللَّه علیهم یا شیعیان اثنی عشري: ماه رمضانست چنانچه خواهد آمد احادیث در این باب پس اول
ماه رمضان اول حقیقی سال است و اول شوال اول سالی است که حلال باشد در او أکل و شرب در روز آن چون در سی روز سابق
حرام بود اکل و شرب پس حق سبحانه و تعالی خواست که ایشان را محل اجتماعی باشد که در آن اجتماع حمد و تقدیس الهی
کنند. و چرا در این نماز تکبیر بیشتر از باقی نمازهاست زیرا که تکبیر تعظیم و تمجید الهی است که بنده خداوند خود را به عظمت
صفحه 128 از 262
و جلال یاد میکند بر آن چه حق سبحانه و تعالی او را هدایت کرده است به راه راست و عافیت و خلاصی کرامت کرده است از
راههاي ضلالت و گمراهی چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که تا خداوند خود را به بزرگی یاد کنید بر آن چه حق سبحانه
و تعالی هدایت کرده است شما را و شاید که شکر نعمتهاي الهی به جا آورید. و چرا تکبیر در این نماز دوازده تکبیر است زیرا که
در هر نماز دو رکعتی دوازده تکبیر است تکبیر رفتن برکوع و تکبیر رفتن بهر سجده و سر برداشتن از ص:
297 هر سجده پس هر رکعتی پنج تکبیر است و با تکبیر احرام و تکبیر قنوت دوازده تکبیر میشود. و چرا هفت تکبیر در رکعت
اولی مقرر شده است و پنج تکبیر در رکعت دویم و هر دو را برابر نکردند که هر یک شش تکبیر باشد زیرا که در رکعت اولی
تکبیرات افتتاحیه هفت بود هفت در آن مقرر ساختند و چون تکبیر احرام در پنج نماز بود پنج تکبیر را به رکعت دویم دادند. و وجه
دیگر آن که هر یک طاق باشند تا آن که هر گاه هفت را به اول دادند پنج که مانده بود به ثانی دادند و ظاهر این حدیث و
احادیث صحیحه متواتره آنست که تکبیرات جزو حقیقت این صلاة باشد پس اگر مطلقا نداشته باشد یا کمتر از دوازده باشد نماز
عید نخواهد بود و اکثر اخبار مشتمل است بر تکبیر تنها پس ظاهرشان اینست که قنوت واجب نباشد و بهتر آنست که نه قنوت
خوانده شود و یکی از قنوتات منقوله را بخواند و اللَّه تعالی یعلم.
[عدد افراد جماعت در عیدین]
و روي الحلبیّ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال فی صلاة العیدین اذا کان القوم خمسۀ او سبعۀ فانّهم یجمّعون الصّلاة کما » )
و به اسانید صحیحه (« یصنعون یوم الجمعۀ و قال یقنت فی الرکعۀ الثّانیۀ قال قلت یجوز بغیر عمامۀ قال نعم و العمامۀ أحبّ إلیّ
منقولست از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر گاه پنج مرد یا هفت مرد جمع شوند پس به درستی که ایشان نماز
عید را به جماعت میکنند چنانکه در نماز جمعه هر گاه پنج یا هفت کس جمع شوند واجبست نماز جمعه. و ظاهر کلام شیخ
آنست که مراد از این أو امري که در امثال این اخبار واقع شده است استحبابست و در عید خلافی صریح ندیدهام که کسی باشد
بوجوب نماز عید مگر از معاصرین رحمهم اللَّه تعالی و بنا بر آن که سنت باشد بیدغدغه فرسخ در کار نیست میان دو عید مستحب
یا یک عید واجب و یکی ص: 298 مستحب و بعضی از این تشبیه فهمیدهاند که در جمیع احکام نماز عید
مثل نماز جمعه است و ظاهر عبارت تشبیه جماعتست و بس یا آن که مشهور است که مساوات عموم ندارد و حضرت استثنا
فرمودند قنوت را و ظاهرش اینست که حکم جمعه است که قنوت آن در رکعت دویم باشد و علی اي حال مخالف احادیث متواتره
است در عید، و مخالف احادیث صحیحه است در جمعه و لیکن تاویل میکنیم بانکه مخالفت من حیث المفهومست و منطوق مقدم
است بر مفهوم به اتفاق و در جمعه و عید حق است که قنوت هر دو در رکعت ثانیه هست و لیکن در اولی هر دو نیز هست و در
رکعت ثانیه در عید پیش از رکوع است و در جمعه بعد از رکوع است حلبی گفت عرض نمودم که جایز است نماز یا جمعه یا هر
دو بیعمامه حضرت فرمودند که بلی و لیکن عمامه محبوبتر است نزد من و احادیث گذشت در مبالغه عمامه و رداي برد یمانی در
نماز عیدین از جمعه.
[تعداد تکبیر در عیدین]
و روي ابو ال ّ ص باح الکنانیّ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال سألته عن التّکبیر فی العیدین فقال اثنتا عشرة سبع فی الاولی و » )
خمس فی الاخري فاذا قمت إلی ال ّ ص لاة فکبّر واحدة ثمّ تقول اشهد ان لا اله الّا اللَّه وحده لا شریک له و اشهد انّ محمّدا عبده و
رسوله اللَّهمّ أنت اهل الکبریاء و العظمۀ و اهل الجود و الجبروت و القدرة و السلطان و العزّة أسألک فی هذا الیوم الّذي جعلته
صفحه 129 از 262
للمسلمین عیدا و لمحمّد صلواتک علیه و آله ذخرا و مزیدا ان تصلّی علی محمّد و آل محمّد و ان تصلّی علی ملائکتک المقرّبین و
أنبیائک المرسلین و ان تغفر لنا و لجمیع المؤمنین و المؤمنات و المسلمین و المسلمات الأحیاء منهم و الاموات اللَّهمّ انی أسألک من
خیر ما سالک به عبادك المرسلون و اعوذ بک من شرّ ما عاذ منه عبادك المخلصون اللَّه اکبر اوّل کلّ شیء و لوامع صاحبقرانی،
ج 5، ص: 299 اخره و بدیع کلّ شیء و منتهاه و عالم بکلّ شیء و معاده و مصیر کلّ شیء الیه و مردّه و مدبّر الامور و باعث من فی
القبور قابل الاعمال مبدئ الخفیّات معلن السّرائر اللَّه اکبر عظیم الملکوت شدید الجبروت حیّ لا یموت دائم لا یزول اذا قضی امرا
فانّما یقول له کن فیکون اللَّه اکبر خشعت لک الاصوات و عنت لک الوجوه و حارت دونک الابصار و کلّت الالسن عن عظمتک و
النّواصی کلّها بیدك و مقادیر الامور کلّها إلیک لا یقضی فیها غیرك و لا یتمّ منها شیء دونک اللَّه اکبر احاط بکلّ شیء حفظک و
قهر کلّ شیء عزّك و نفذ کلّ شیء أمرك و قام کلّ شیء بک و تواضع کلّ شیء لعظمتک و ذلّ کلّ شیء لعزّتک و استسلم کلّ
شیء لقدرتک و خضع کلّ شیء لملکک اللَّه اکبر و تقرأ الحمد و الشّمس و ضحیها و ترکع بالسّابعۀ و تقول فی الثانیۀ اللَّه اکبر
اشهد ان لا اله اللَّه وحده لا شریک له و انّ محمّدا عبده و رسوله اللَّهمّ أنت اهل الکبریاء و العظمۀ تتمّه کلّه کما قلت اوّل التکبیر
و همین حدیث را سابقا ذکر کرد (« یکون هذا القول فی کلّ تکبیرة حتّی تتمّ خمس تکبیرات و الخطبۀ فی العیدین بعد ال ّ ص لاة
بروایت محمد بن الفضیل از ابو الصباح و در اینجا از ابو الصباح و شیخ همین حدیث را نقل کرده است از محمد بن احمد بن یحیی
از محمد بن فضیل از ابو الصباح و ظاهرا واسطه احمد بن محمد عن ابیه عن محمد بن الفضیل باشد چنانکه همیشه چنین روایت
میکند و چون صدوق در اول کتاب ذکر کرده است که من از کتب معتبره روایت کردهام هر چه در این کتابست پس اظهر آنست
که از کتاب کنانی روایت کرده باشد و کتاب او از اصول است با آن که ظن این شکسته آنست که محمد بن فضیل کم از جمیل
نباشد بلکه بحسب تتبع اخبار او را أثبت میدانیم از بسیاري از ثقات و در هر بابی از اصول و فروع احادیث او در کمال متانتست با
آن که ص: 300 ظاهر است که اخباري که صدوق از او روایت کرده است از ابو الصباح صدوق از اصل ابو
الصباح برداشته است و همین حدیث دلیل است بر همین مطلب مع هذا مخالفت این حدیث با مشهور ضرر ندارد. چون مؤید این
حدیث احادیث صحیحه وارد شده است و گذشت و چون ترجمه همین دعاها در همین باب گذشت رجوع بان کنند و محل تعجب
است از صدوق که یک حدیث را در یک باب ذکر کند مکرر.
[چون مهیّا شوي جهۀ نماز عیدین و در روز جمعه نیز این دعا را میخوانی]
و در صحیح از ابو حمزه منقولست که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون مهیّا شوي از جهۀ بیرون رفتن از
اللَّهمّ من تهیّأ و تعبّأ و أعدّ و استعدّ لوفادة إلی مخلوق رجاء رفده و » ) . جهۀ نماز عیدین و در روز جمعه نیز این دعا را میخوانی که
طلب نائله و جوائزه و فواضله و نوافله فالیک یا سیّدي وفادتی و تهیئتی و تعبیتی و اعدادي و استعدادي رجاء رفدك و جوائزك و
نوافلک فلا تخیّب الیوم رجاي یا من لا یخیب علیه سائل و لا ینقصه نائل فانّی لم آتک الیوم بعمل صالح قدّمته و لا شفاعۀ مخلوق
رجوته و لکن اتیتک مقرّا بالظّلم و الاساءة لا حجّ ۀ لی و لا عذر فاسئلک یا ربّ ان تعطینی مسألتی و تقلبنی برغبتی و لا تردّنی
مجبوها و لا خائبا یا عظیم یا عظیم ارجوك للعظیم أسألک یا عظیم ان تغفر لی العظیم لا اله الّا أنت اللَّهمّ صلّ علی محمّد و آل
محمّد و ارزقنی خیر هذا الیوم الّذي شرّفته و عظّمته و تغسلنی فیه من جمیع ذنوبی و خطایاي و زدنی من فضلک انّک أنت الوهّاب)
باب صلاة الاستسقاء
[سبب خشگسالی]
صفحه 130 از 262
روي عبد الرّحمن بن کثیر عن ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه أنّه قال اذا فشت اربعۀ ظهرت اربعۀ إذا فشا الزّنا ظهرت الزّلازل و اذا » )
أمسکت الزّکاة هلکت الماشیۀ و اذا جار الحکّ ام فی القضاء أمسک القطر من السّماء و اذا خفرت الذّمّۀ نصر المشرکون علی
چون نماز طلب باران در کیفیت مشترکست با نماز عیدین هر چند که سنت است نماز استسقا را مقدم داشت بر نماز (« المسلمین
کسوف واجب، و گفت این با بیست در کیفیت نماز طلب زیادتی باران. کالصحیح منقولست از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که
آن حضرت فرمودند که هر گاه چهار فسق ظاهر میشود که مردمان آنها را علانیه واقع سازند چهار بلا نازل میشود هر گاه زنا
ظاهر شود زلزله بسیار میشود و چون زمین میلرزد که چنین عمل قبیحی بر پشت آن واقع میشود و چون زکات واجب را ندهند
گله گوسفند و گاو و شتر یا گله گوسفندان تلف میشوند و چون حکّام در احکام الهی جور کنند باران از آسمان نمیآید و هر
گاه عهد اهل ذمه را مسلمانان بر هم زنند کفار بر مسلمانان مسلّط میشوند و به همین مضمونست کالصحیح کلینی از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه و کلینی و صدوق در صحیح از ابو حمزه روایت کردهاند که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که
بتحقیق که هیچ سالی باران کمتر از سالی دیگر نمیآید و فیض از فیاض حقیقی منقطع نمیشود و لیکن حق سبحانه و تعالی هر جا
که میخواهد میفرستد به درستی که هر گاه ص: 302 جمعی همه مخالفت الهی کنند حقّ سبحانه و تعالی
بارانی را که مقدر ساخته بود که از جهۀ ایشان بفرستد از ایشان باز میدارد و به جمعی دیگر یا به صحراها و کوهها و دریاها
میفرستد و بسیار است که جعل معذب میشود و در سوراخش از جهۀ نیامدن باران به سبب جمعی که در حوالی آن فسق میکنند
و آن را ممکن بود که از حوالی ایشان دور شود، بعد از آن حضرت این آیه کریمه را خواندند که عبرت گیرید اي صاحبان
بصیرتها که هر گاه حیوان غیر مکلف معذب شود جمعی که عقل و بصیرت دارند میباید بیایند که از حوالی آن جماعت فساق
دور میباید رفت که مبادا بعذاب دنیوي یا اخروي معذّب کردند بعد از آن حضرت فرمودند که در کتاب امیر المؤمنین صلوات اللَّه
علیه چنین نوشته است که حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که هر گاه در امت من زنا ظاهر شود مرگ مفاجات
بسیار میشود، و هر گاه ترازو دزدي کنند حق سبحانه و تعالی ایشان را مبتلا میکند به قحط و بی برکتی، و هر گاه زکات مال را
ندهند زمین برکات خود را نمیدهد از زراعتها و میوهها و معدنها و هر گاه قاضیان جور کنند مبتلا شوند بانکه لطف الهی از ایشان
دور شود و همه مدد یکدیگر کنند در ظلم و عدوان و چون عهد و ذمه کفار را بر هم زنند دشمنان مسلمانان بر ایشان مسلط
میشوند و چون قطع رحم کنند اموال بدست بدان افتد و هر گاه امر به معروف و نهی از منکر نکنند و متابعت ائمه اهل بیت من
نکنند صلوات اللَّه علیهم اللَّه جل جلاله بدان را بر ایشان مسلّط کند و خوبان دعا کنند و دعاي ایشان مستجاب نشود و احادیث از
و روي عن النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله انّه قال اذا غضب اللَّه تعالی علی أمّۀ ثمّ لم » ) . این باب بسیار است و بعضی از آنها خواهد آمد
ینزل بها العذاب غلت اسعارها و قصرت اعمارها و لم تربح تجّارها و لم تزك ثمارها و لم تغرز أنهارها و حبس عنها أمطارها لوامع
و منقولست از حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله که فرمودند که هر گاه (« صاحبقرانی، ج 5، ص: 303 و سلّط علیها شرارها
حق سبحانه و تعالی غضب کند بر جمعی و به برکت جمعی از خوبان عذاب نفرستد بر آن جمع عذابی که سبب هلاك همه شود
چنانکه بر امم سابقه میفرستاد مبتلا میکند ایشان را بانکه قیمت اجناس گران میشود و عمرهاي ایشان کوتاه میشود و تاجران
ایشان را ربحی از تجارت بهم نمیرسد و میوهها یا حاصل ایشان برکت ندارد و آب نهرها کم میشود و باران کم میآید یا
و روي حفص بن غیاث عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال انّ » ) . نمیآید و فساق و بدنفسان بر مسلمانان مسلّط میشوند
سلیمان بن داود علیهما السّلام خرج ذات یوم مع اصحابه یستسقی فوجد نملۀ قد رفعت قائمۀ من قوائمها إلی السّماء و هی تقول اللَّهمّ
و (« انّا خلق من خلقک لا غنی بنا عن رزقک فلا تهلکنا بذنوب بنی ادم فقال سلیمان علیه السّلام لأصحابه ارجعوا فقد سقیتم بغیرکم
منقولست در موثق کالصحیح که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که روزي حضرت سلیمان با لشکر خود بطلب
باران بیرون رفتند دیدند که موري دست خود را به جانب آسمان بلند کرده میگوید که خداوندا ما مورچگان مخلوق توئیم و
صفحه 131 از 262
محتاجیم به روزي تو ما را به سبب گناهان فرزندان آدم هلاك مکن پس حضرت سلیمان فرمودند که برگردید که حق سبحانه و
تعالی دعاي مور را مستجاب گردانید و احتیاج به دعاي شما نیست و در روایات متعدّده وارد شده است که فی الحال بارانی سر شد
که به صد تشویش خود را به خانهاي خود رسانیدند. و در روایتی دیگر در آن سال آن مقدار باران آمد که هرگز چنان بارانی
نیامده بود. غرض از ذکر این اخبار آنست که چون فسق و فجور سبب نیامدن ص: 304 بارانست میباید که
و روي » ) . چون آب شروع در کمی کند و باران کم آید همگی توبه کنند از گناهان تا حق سبحانه و تعالی باران کرامت فرماید
حفص بن البختريّ عنه صلوات اللَّه علیه انّه قال انّ اللَّه تبارك و تعالی اذا اراد ان ینفع بالمطر امر السّحاب فاخذ الماء من تحت
و به اسانید صحیحه (« العرش و اذا لم یرد النّبات امر السّحاب فاخذ الماء من البحر قیل انّ ماء البحر مالح قال انّ السّحاب یعذبه
منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه حق سبحانه و تعالی خواهد که باران نافع باشد امر
میفرماید ابر را که آب را از زیر عرش بردارد و اگر اراده نداشته باشد که از آن باران منتفع شوند و چیزي بروید از آن امر
میفرماید ابر را که آب را از دریا بردارد عرض نمودند که آب دریا شور است و آب باران شیرین است حضرت فرمودند که ابر
بامر الهی آب را شیرین میکند و تاویل کردهاند عرش را به عرش رحمت که اگر شفقت الهی هست باران نافع است و الا فلا و اللَّه
و در صحیح « و روي سعد ان انّه قال ما من قطرة تنزل من السّماء الّا و معها ملک یضعها الموضع الّذي قدّرت له » . تعالی یعلم
منقولست از سعدان و او از اصحاب اصول أربعمائۀ است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که قطره از آسمان
یعنی از جانب آن نازل نمیشود مگر آن که فرشته با او نازل میشود که آن قطره را فرو آورد در جائی که آن قطره مقدر شده
است که در آنجا فرو آید و احادیث بر این مضمون بسیار است. و در صحیحه کامله نیز هست که حضرت دعا میفرمایند از جهۀ
فرشتگانی که با قطرات باران نازل میشوند در وقت آمدن باران و حکمتش مخفی است و بعضی گفتهاند که مراد از این فرشتگان
سفلیاتند که به عبارت حکما ص: 305 آنها را قوي میگویند و بعید نیست بر سبیل احتمال اما جزم بان
و قال النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله ما اتی علی الدّنیا یوم واحد منذ خلقها اللَّه عزّ و جلّ الّا و السّماء » ) . نمیتوان کرد و اللَّه تعالی یعلم
و از آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله منقولست که فرمودند که یک روز بر دنیا نگذشته (« فیها تمطر فیجعل اللَّه ذلک حیث یشاء
است از آن روزي که حق سبحانه و تعالی دنیا را آفریده است مگر آن که در آن روز باران آمده است و میآید و حق سبحانه و
تعالی آن را در هر جا که مصلحت میداند قرار میدهد چنانکه ظاهر است که در این بلاد در فصل تابستان باران نمیآید و اگر
بیاید غضب الهی است و مزروعات ایشان ضایع میشود و اگر در بلاد هند باران نیاید در تابستان همه هلاك میشوند حاصل آن
و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله ما خرجت ریح قطّ الّا » ) . که رحمت الهی همیشه فایض است بمقدار حکمت بر عالمیان
بمکیال الّا زمن عاد فانّها عتت علی خزّانها فخرجت فی مثل خرق الابرة فاهلکت قوم عاد و ما نزل مطر قطّ الّا بوزن الّا زمن نوح
و از آن حضرت صلّی اللَّه علیه و آله (« صلوات اللَّه علیه فانّه عتا علی خزّانه فخرج فی مثل خرق الابرة فاغرق اللَّه به قوم نوح
منقولست که بیرون نیامده است هرگز بادي مگر به اندازه و قدري که حق سبحانه و تعالی مصلحت میداند مگر در زمان قوم عاد
که به دعاي حضرت هود، آن باد سرکشی کرد بر خزانه داران باد و بمقدار سوراخ سوزنی زیاده از معتاد بیرون آمد و قوم عاد را
هلاك کرد و هرگز بارانی نازل نشد مگر بوزن و قدر خاصی مگر در زمان حضرت نوح که سرکشی کرد بر خزینه داران آب پس
بمقدار سوراخ سوزنی زیاده بیرون آمد و حق سبحانه و تعالی قوم نوح را بان آب هلاك کرد و سوراخ سوزن کنایه است از آن که
اینها نزد قدرت او بمنزله سوراخ سوزنست نزد شما. ص: 306 و کلینی کالصحیح روایت کرده است از
مسعده که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه در مرتبه اول باران
میایستادند آن مقدار که سر مبارك و محاسن و جامهاي آن حضرت تر میشد مردمان میگفتند که یا حضرت زیر سقف فرمائید
حضرت میفرمودند که این باران قریب العهد است به عرش و الحال از آنجا میآید بنا بر این میخواهم که از آن تر شوم بعد از آن
صفحه 132 از 262
شروع فرمودند در حدیث و فرمودند که در زیر عرش دریایی است که در آن دریا آبی است که روزي حیوانات از آن میروید
پس چون حق سبحانه و تعالی میخواهد که نعمتهاي الهی بروید از دانها و میوهها از روي مرحمت امر میفرماید بان دریا که به بار
پس از آنجا میآید تا به ابر میرسد و حق سبحانه و تعالی ابر را مانند غربالی گردانیده است که بگیرد و بامر الهی در هر جا که
مصلحت داند بهر چه مقداري که مصلحت داند به بارد بعضی از جاها بسیار و بعضی کم به آن نحوي که مأمور است پس قطره به
زیر نمیآید مگر آن که با آن قطره ملکی نازل میشود تا به جایی که باید آن باران را به بارد بر آن و بارانی از جانب آسمان
نمیآید مگر آن که عدد قطرات و وزن آن به نحویست که فرمودهاند که یک قطره زیاد و کم نمیشود هرگز مگر در زمان
حضرت نوح علیه السّلام که بی وزن و عدد آمد چون از روي غضب نازل نشد. و در صحیح از معروف منقولست که حضرت امام
محمد باقر صلوات اللَّه علیه و آله فرمودند که حق سبحانه و تعالی را بادهاي رحمت هست و بادهاي عذاب هست و اگر خواهد باد
عذاب را رحمت میکند بانکه نظر به جمعی نافع باشد یا آن جماعت تایب شوند مثل قوم یونس اما رحمت را عذاب نمیفرماید
زیرا که هرگز حق سبحانه و تعالی عذاب نفرستاد بر جمعی که اطاعت او کنند مگر آن که طاعت را مبدل سازند به معصیت، اما
عذاب را مبدّل به رحمت میگرداند مثل قوم یونس که آثار عذاب الهی برایشان ظاهر شد ایشان شروع در تضرّع و زاري لوامع
صاحبقرانی، ج 5، ص: 307 کردند و ایمان آوردند و توبه کردند حق سبحانه و تعالی عذاب را از ایشان برداشت و حق سبحانه و
تعالی باد عقیم را بر قوم عاد فرستاد چون غضب کرد بر ایشان و امر فرمود خزینه داران باد را که بمقدار فراخی انگشتري بفرستند
باد سرکشی کرد و از مقدار بینی گاو بیرون آمد از خشمی که للّه داشت بر قوم عاد فرشتگان خازن باد به فریاد آمدند که خداوندا
باد از فرمان ما سرکشی کرد و زیاده رفت و میترسیم که مبادا جمعی هلاك شوند که عصیان تو نکردهاند و تعمیر بلاد تو میکنند
پس حق سبحانه و تعالی جبرئیل را فرستاد و به بال خود آن زیادتی باد را برگردانید و به او گفت که بهر نحو که امر میکنند به آن
عمل کن پس بهمان مقدار بیرون آمد و قوم هود را هلاك کرد و جمعی که در آن حوالی بودند. (و قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه
و کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند (« علیه السّحاب غربال المطر لو لا ذلک لأفسد کلّ شیء وقع علیه
که ابر بمنزله غربال بارانست که قطره قطره بیاید و اگر نه چنین میبود هر آینه فاسد و ضایع میکرد هر چیزي را که بر آن واقع
میشد.
[رعد و برق]
و سال ابو بصیر ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الرّعد أيّ شیء یقول قال انّه بمنزلۀ الرّجل یکون فی الابل فیزجرها هاي هاي » )
کهیئۀ ذاك قال قلت جعلت فداك فما حال البرق فقال تلک مخاریق الملائکۀ یضرب السّحاب فتسوقه إلی الموضع الّذي قضی اللَّه
و در موثق منقولست از ابو بصیر که گفت سؤال (« عزّ و جلّ فیه المطر و قال صلوات اللَّه علیه الرّعد صوت الملک و البرق سوطه
کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که رعد چه میگوید حضرت فرمودند که صداییست مانند صدایی که شتر را
میرانند به هايهاي بهمان عنوان گفتم فداي تو گردم حال برق چونست و او چه چیز است حضرت فرمودند که بمنزله طرهایست
که ملکی دارد و برابر میزند و میراند ابر را بهر موضعی که حق سبحانه و تعالی مقدر ص: 308 ساخته
است که بر آنجا به بارد باران و آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که رعد صداي ملک است و برق تازیانه آن ملک است. و
کالصحیح منقولست که از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه پرسیدند که ابر در کجا میباشد فرمودند بر درختی که بر تل
ریگی است بر کنار دریایی که در آنجا ماوي میکند و چون حق سبحانه و تعالی میخواهد که ابر را بفرستد امر میفرماید بادي را
که آن را روانه سازد و فرشتگانی چند را موکل ساخته است که طرها بر آن میزنند و آن برقست که بلند میشود و آن فرشته
اسمش رعد است پس حضرت این آیه تلاوت فرمود که ترجمهاش اینست که خداوند شما خداوندیست که بادها را میفرستد تا ابر
صفحه 133 از 262
و روي انّ الرّعد صوت ملک اکبر من » ) . را بر میانگیزاند و ما آن را میبریم بسوي شهرهاي مرده و آنها را زنده میگردانیم
و منقولست (« الذّباب و اصغر من الزّنبور فینبغی لمن سمع صوت الرّعد ان یقول سبحان من یسبّح الرّعد بحمده و الملائکۀ من خیفته
که رعد او از فرشتهایست که بزرگتر از مگس است و کوچکتر از زنبور است پس سزاوار آنست که چون کسی صداي رعد را
بشنود بگوید منزه خداوندي که تسبیح و تنزیه او میکند رعد با آن که مشغولست بحمد او یعنی تسبیح و تحمید او میکند رعد و
فرشتگان نیز از خوف او تسبیح و تحمید میگویند و تحمید شکر الهی است بر جمیع نعم خصوصا نعمت تسبیح.
[دعاي باران فرعون]
و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه جاء اصحاب فرعون إلی فرعون فقالوا له غار ماء النّیل و فیه هلاکنا فقال انصرفوا الیوم فلمّا ان کان » )
من اللّیل توسّط النّیل و رفع یدیه إلی السّماء فقال اللَّهمّ انّک تعلم انّی اعلم انّه لا یقدر علی ان یجیء بالماء الّا أنت فجئنا به فاصبح
و منقولست از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که لشکر فرعون به نزد ص: 309 فرعون آمدند و (« النّیل یتدفّق
گفتند که آب نیل بگو افتاده است و همه هلاك خواهیم شد اگر آب بلند نشود پس فرعون گفت امروز بروید تا آب بفرستم و
چون شب شد در میان نهر نیل رفت و دستها بسوي آسمان که قبله دعا است برداشت و گفت خداوندا تو میدانی که من میدانم
که قادر نیست بر آن که آب نیل را کسی بیاورد بغیر از تو ما را آب ده و مرا شرمنده مکن چون صبح شد آب نیل بلند شد به مرتبه
که از سر بدر میرفت و این قسم اعجازي بر دست فرعون مدعی الوهیّت قبیح نیست زیرا که بدیهی بود که فرعون پسر مصعب خدا
نیست و اگر دعوي پیغمبري کند کاذبی البته میباید که بر دست او سحر نیز عمل نکند چون سبب اضلال خلایق میشود حتی آن
که از ثقات شنیدهام از آن جمله از شیخ بهاء الدین محمد رحمه اللَّه تعالی که من با بسیاري از سحره صحبت داشتهام و اگر یکی از
اینها دعوي نبوّت بر سبیل مزاح میکردند سحرشان تاثیر نمیکرد.
[نماز باران در بیابان باشد و پس از روزه]
و در صحیح از ابن عمیر منقولست (« و لا یستسقی الّا بالبراري حیث ینظر إلی السّماء و لا یستسقی فی شیء من المساجد الّا بمکّۀ » )
از وهب بن وهب از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه که فرمودند که طلب باران نمیتوان کرد مگر در صحراها در جائی که
اطراف آسمان را توان دید و طلب باران نمیتوان کرد در هیچ مسجدي مگر در مکه معظمه چون نماز استسقا در اکثر کیفیات
حکم نماز عید دارد و احادیث صحیحه گذشت در عید که به صحرا رفتن بهتر است و بعضی از اصحاب گفتهاند که اول در عقیب
و اذا احببت ان تصلّی صلاة » ) . صلوات دعا کنند اگر مستجاب شود فبها و الا بیرون روند و بد نیست و عمل ما بر این است
الاستسقاء فلیکن الیوم الّذي تصلّی فیه یوم الاثنین ثمّ تخرج کما تخرج یوم العید یمشی المؤذّنون بین یدیک حتّی تنتهی إلی المصلّی
فتصلّی بالنّاس رکعتین بغیر اذان و ص: 310 لا اقامۀ ثمّ تصعد المنبر و تخطب و تقلب رداك الّذي علی
یمینک علی یسارك و الّذي علی یسارك علی یمینک ثمّ تستقبل القبلۀ فتکبّر اللَّه مائۀ تکبیرة رافعا بها صوتک ثمّ تلتفت عن
یمینک و تسبّح اللَّه مائۀ مرّة رافعا بها صوتک ثمّ تلتفت إلی یسارك فتهلّل اللَّه مائۀ مرّة رافعا بها صوتک ثمّ تستقبل النّاس بوجهک
فتحمد اللَّه مائۀ مرّة رافعا بها صوتک ثمّ ترفع یدیک فتدعو و یدعو النّاس و یرفعون اصواتهم فانّ اللَّه عزّ و جلّ لا یخیّبکم إن شاء
و هر گاه خواهی که نماز استسقا کنی باید که روز بیرون رفتن روز دوشنبه باشد بانکه امام در روز جمعه امر کند که مردمان (« اللَّه
همه سه روزه روزه بگیرند روز شنبه و یکشنبه و دوشنبه را و روز دوشنبه بیرون روند پا برهنه و با خضوع و خشوع چنانکه در روز
عید بیرون میرفتی و مؤذنان پیش پیش تو روند تا به مصلی رسی که در آنجا نماز عیدین کرده میشود پس امامت میکنی و
صفحه 134 از 262
مردمان اقتدا میکنند دو رکعت نماز مانند نماز عید را بی اذان و اقامه بلکه سه مرتبه ال ّ ص لاة میگویند مثل نماز عید پس به منبر
میروي و ردا را میگردانی بانکه جانب راست را به جانب چپ میکنی و جانب چپ را به جانب راست و اگر بالا را پائین کنند و
رو را پشت کنند نیز بد نیست چنانکه جمعی گفتهاند پس رو بقبله میکنی و صد مرتبه اللَّه اکبر به آواز بلند میگویی و رو به
جانب راست میکنی و صد مرتبه سبحان اللَّه را میگویی به آواز بلند پس رو بدست چپ میکنی و صد مرتبه لا اله الا اللَّه
میگویی به آواز بلند پس رو به مردم میکنی و صد مرتبه الحمد للّه میگویی به آواز بلند و مردمان متابعت امام میکنند در این
چهار صد عدد و لیکن ایشان رو بقبله باشند و امام رو به چهار جهۀ کند، پس دستها را بر میداري و دعاي باران میکنی و مردمان
نیز دعا میکنند به آواز بلند که امید هست که حق سبحانه و تعالی شما را ناامید برنگرداند إن شاء اللَّه. و این مجموع مضمون
عبارت فقه رضویست و مضمون احادیث معتبره ص: 311 مقبوله است از آن جمله در صحیح از محمد بن
مسلم و کالصحیح از احمد بن سلیمان منقولست که هر دو از مرّه آزاد کرده محمد بن خالد که والی مدینه بود و هر دو اصحاب آن
حضرتند نقل کردهاند که میگفت که اهل مدینه به فریاد آمدند به نزد محمد بن خالد در طلب باران، والی بمن گفت که برو نزد
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و به حضرت عرض کن که چه کنیم که مردمان به فریاد آمدهاند نزد من، من رفتم و به
حضرت عرض نمودم حضرت فرمودند که بگو بیرون رود من عرض نمودم که فداي تو کردم کی بیرون رود حضرت فرمودند که
روز دوشنبه عرض نمودم که بچه عنوان بیرون روند حضرت فرمودند که منبر را پیش پیش بیرون برند و پیاده بیرون رود چنانکه در
عیدین بیرون میروند یعنی پا برهنه با تضرع و زاري و مؤذنان پیش پیش میروند عصا، نیزها در دست تا به مصلی میرسند، دو
رکعت نماز میکند و مردمان اقتدا میکنند بی اذان و اقامه پس بر منبر میرود و ردا را میگرداند جانب راست را به جانب چپ و
جانب چپ را به جانب راست پس رو بقبله میکند و صد مرتبه تکبیر میگوید به آواز بلند پس رو بدست راست میکند و رو به
جانب جمعی که در دست راست نشستهاند میکند و صد مرتبه تسبیح میگوید به آواز بلند پس رو به مردمان دست چپ میکند و
صد مرتبه تهلیل میگوید به آواز بلند پس رو به مردمان میکند و صد مرتبه الحمد للّه میگوید پس دستها را برمیدارد و دعاي
استسقا میکند با مردمان به درستی که هر گاه چنین کنند امید هست که ناامید برنگردند پس چنین کرد و چون برگشتیم همه کس
میگفتند که این از تعلیم آن حضرت بود هر چه کرد چون عامه نمیدانستند. و کلینی ذکر کرده است که در روایت یونس این
زیادتی بود که چون از نماز فارغ شدیم باران سر کرد و همه غم خود داشتیم که زود خود را به خانه رسانیم مبادا تر شویم یا مبادا
سیلی بیاید و غرق شویم چون در آنجا زود سیل ص: 312 میشود چون کوهستان است. و در حسن
کالصحیح از هشام بن حکم منقول است که گفت از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از نماز استسقا حضرت
فرمودند که مانند نماز عیدین است قرائت میکند و تکبیر میگوید بنحو قرائت و تکبیر عیدین امام به صحرا بیرون میرود در جاي
پاکیزه با سکون تن و وقار قلب با خشوع و مسکنت و مردمان نیز باین نحو با إمام بیرون میروند و حمد الهی میکنند و تمجید
میکنند به گفتن لا حول و لا قوة الا باللَّه العلی العظیم یا بهر ذکري که دلالت بر عظمت الهی کند و ثنا بر حق سبحانه و تعالی
میفرستد و مبالغه مینماید در دعا و تکبیر و تسبیح و تهلیل بسیار میگوید و دو رکعت نماز مثل نماز عیدین میگذارد که در
قنوتش دعاي باران میکند با تضرع و مبالغه بسیار و بهتر آنست که دعاي استسقا سیّد الساجدین صلوات اللَّه علیه را در قنوت
بخواند و چون امام سلام دهد ردا را بگرداند و جانب راست را به جانب چپ کند و بر عکس که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه
علیه و آله چنین فرمودند. و در موثق از عثمان منقولست که حماد سراج گفت که محمد بن خالد مرا به خدمت حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه فرستاد که عرض کنم که مردمان بسیار فریاد میکنند از جهۀ استسقا چه میفرمایید در بیرون رفتن فردا
حضرت فرمودند که بگو که استسقا چنین نیست که هر وقت خواهند بروند و بگو که بیرون رود و خطبه بخواند و امر کند مردمان
را که سه روز روزه بگیرند و روز سیم بیرون روند و همه روزه باشند حماد میگوید که رفتم و آن چه حضرت فرموده بودند گفتم
صفحه 135 از 262
و او حسب الامر حضرت بیرون رفت و ایشان را امر بصوم سه روز کرد چون روز سیم شد به خدمت حضرت فرستاد که چه کنیم و
در غیر این روایت هست که حضرت فرمودند که روز دوشنبه برود و طلب باران کند. و در موثق کالصحیح از آن حضرت صلوات
اللَّه علیه منقولست که در ص: 313 استسقا دو رکعت نماز میکند و ردا را میگرداند و دعاي طلب باران
میکند. و علی بن ابراهیم در تفسیر خود روایت کرده است در صحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه در حکایت یونس که از میان
قوم بدر رفت و عذاب آمد عالمی بود به ایشان گفت اي قوم تضرع کنید و پناه به خدا برید شاید که حق سبحانه و تعالی بر شما
رحمت کند گفتند چه چه کنیم گفت همه جمع شوید و به صحرا روید و میانه زنان و فرزندان ایشان جدائی اندازید و گاو و
گوسفند و شتر و اولاد ایشان را از هم جدا کنید و گریه کنید و دعا کنید و تضرع کنید، و در روایتی همه خاك بر سر خود
میگردند تا حق سبحانه و تعالی بلا را از ایشان مدفوع ساخت و دور نیست که مستند علما در تفریق این حدیث باشد. و احادیث
صحیحه متکثره وارد شده است که اگر حاجتی داشته باشید بحق سبحانه و تعالی روز چهار شنبه و پنجشنبه و جمعه را روزه بگیرند
و به صحرا روید و حاجات خود را از حق سبحانه و تعالی طلب کنید و خواهد آمد. از این جهت اکثر اصحاب گفتهاند که در روز
جمعه نیز خوبست به صحرا رفتن از جهۀ طلب باران با آن که حکایت اعرابی که آمد و طلب باران کرد از حضرت در روز جمعه
بود و حضرت دعا کردند و تا هفته دیگر باران میآمد هفته دیگر آمد که یا رسول اللَّه خانهها خراب شد حضرت دعا کردند که
اللَّهمّ حوالینا و لا علینا باران اطراف مدینه را گرفت و در مدینه نمیآمد و این حدیث در طرق شیعه و سنی متواتر است و لیکن این
دعاي شهر است و استسقا بیرون جدا است. و در حدیث استسقاء حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرضا مذکور است که مامون از
آن حضرت طلبیدند که جمعه استسقا کند حضرت فرمودند که دوشنبه خوبست و حضرت در روز دوشنبه بیرون رفتند و خرق
عادت بسیار ظاهر شد در آن روز اگر خواهی رجوع به عیون کن. و در صحیح و کالصحیح بطرق متکثره وارد شده است که
گردانیدن ردا ص: 314 فال خیر است که حق سبحانه و تعالی تنگی را به فراخی روزي مبدل گردانید و در
موثق از اسحاق وارد است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که خطبه استسقا پیش از نماز است و در رکعت
اولی هفت تکبیر است و در دویم پنج تکبیر است ممکن است که مراد از این خطبه خطبه امر بروزه باشد چنانکه گذشت یا حمل بر
تقیه چون عامه نیز نماز استسقا را مثل نماز عید میدانند و عثمان خطبه عید را مقدم کرد چنانکه گذشت.
[دعا هنگام طلب باران]
و کان رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم اذا استسقی قال اللَّهمّ اسق عبادك و بهائمک و انشر رحمتک و احی بلادك المیّتۀ » )
و در بعضی از نسخ ثلاث مرات و منقولست که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله چون طلب باران (« یردّدها مرّات
میکردند این دعا را میخواندند یا سه مرتبه میخواندند یعنی خداوندا باران عطا کن بندگانت را و حیوانات را و پهن کن رحمتت
و خطب امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فی الاستسقاء فقال الحمد للّه سابغ النّعم و مفرّج » ) . را و زنده گردان شهرهاي مردهات را
الهمّ و بارئ النّسم الّذي جعل السّماوات لکرسیّه عمادا و الجبال للأرض أوتادا و الارض للعباد مهادا و ملائکته علی ارجائها و حملۀ
عرشه علی أمطائها و اقام بعزّته ارکان العرش و اشرق بضوئه شعاع الشّمس و احیا بشعاعه ظلمۀ الغطش و فجّر الارض عیونا و القمر
نورا و النّجوم بهورا ثمّ علا فتمکّن و خلق فاتقن و اقام فتهیمن فخضعت له نخوة المتکبّر و طلبت الیه خلّۀ المتمسکن اللَّهمّ فبدرجتک
الرّفیعۀ و محلّتک المنیعۀ و فضلک السّ ابغ و سبیلک الواسع أسألک ان تصلّی علی محمّد و آل محمّد کما دان لک و دعا إلی
عبادتک و وفی بعهدك و أنفذ احکامک و اتّبع اعلامک عبدك و نبیّک و أمینک علی عهدك إلی عبادك القائم بأحکامک و
مؤیّد من اطاعک و ص: 315 قاطع عذر من عصاك اللَّهمّ فاجعل محمّدا اجزل من جعلت له نصیبا فی
رحمتک و أنضر من اشرق وجهه لسجال عطیّتک و اقرب الانبیاء زلفۀ یوم القیمۀ عندك و أوفرهم حظّا من رضوانک و اکثرهم
صفحه 136 از 262
هر حمدي و ثنائی (« صفوف أمّۀ فی جنانک کما لم یسجد للأحجار و لم یعتکف للأشجار و لم یستحلّ السّبا و لم یشرب الدّماء
مخصوص ذات واجب بالذاتیست که نعمتهاي او کامل است بر همه خلایق و برطرف سازنده غمها و المهاست و آفریننده خلایق
است آن خداوندي که هفت آسمان را ستونهاي کرسی خود گردانیده است چون اینها نگاه دارنده کرسی است یا عظمت کرسی او
در این مرتبه است که هفت آسمان با این عظمت بمنزله ستونی است نسبت به کرسی چنانکه خواهد آمد و کوههاي با این عظمت
را میخ زمین گردانیده که بمنزله لنگر او باشد بر روي آب یا مراد از جبال مؤمنان صالحند که به برکت ایشان زمین برقرار است و
آن خداوندي که زمین را از جهۀ بندگان بمنزله فرشی گردانیده است که ممکن باشد ایشان را زندگانی بر او بانکه سخت
نگردانیده مثل سنگ و نرم نگردانیده مانند آب بلکه وسط گردانیده است که از آن بناها توان ساختن و غذاها توان تحصیل نمودن
که بدل ما یتحلل تواند شد، و فرشتگان را بر اطراف زمین از جهۀ حفظ آن مقرّر فرموده است یا مراد روز قیامت است که چون
آسمانها را در هم پیچند فرشتگان آسمانها بر گرد زمین برآیند تا به کرسی یا عرش یا کل بعد را پر کنند و فرشتگانی که حاملان
عرشاند الیوم یا روز قیامت بر پشت زمین باشند و عرش را بر دوش داشته باشند که انبیاء و اوصیاء و اولیا و علما و صلحا و اتقیا در
سایه آن باشند تا خلایق از حساب فارغ شوند چنانکه در سوره حاقه این دو معنی را در قیامت فرموده است، و به پاي داشت به سبب
قهاریت و عظمت ارکان عرش را بحسب ظاهر که چهار پایه دارد مثل تخت پادشاهان یا مراد از ارگان حاملان عرشند که هشت
کس باشند از پیشینیان و پسینیان و ص: 316 روشن گردانید به روشنایی عرش شعاع آفتاب را چنانکه در
احادیث وارد شده است که نور آفتاب از نور عرش است و ممکن است که ضمیر راجع باللَّه تعالی باشد و در اضافه ادنی ملابسه
هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَ » کافی است یعنی به روشنی که خود آفریده است آفتاب را روشن گردانیده چنانکه فرموده است که
یعنی آن خداوندیست که آفتاب را روشن گردانیده است و ماه را منوّر گردانیده است مانند آفتاب و زنده گردانید به « الْقَمَرَ نُوراً
سبب روشنایی شعاع آفتاب تاریکیهاي ظلمت شب تار را و ممکن است که مراد نور ماه باشد که از آفتابست و ممکن است که به
خاء معجمه و باء یک نقطه باشد یعنی بنور آفتاب تاریکیها را پنهان کرد و در تهذیب اطفا است و آن اظهر است یعنی خاموش کرد
به شعاع شمس نور ماه و ستارگان را که در شب بودند یا تاریکی شب را فرو نشانید بنور آفتاب و چشمهاي جوشان از زمین بهم
رسانید و ماه را منور گردانید که در شب اگر چه آفتاب نیست روشنایی ماه مغتنم است و هم چنین ستارگان را باهر و منوّر گردانید
که اگر ماه نیز نباشد روشنایی ستارگان غنیمت است. حاصل آن که همه اینها را از جهۀ بنی آدم آفریده است تا در رفاهیت خداوند
خود را بشناسند و او را بندگی کنند و با این همه لطفها که نسبت به ایشان به جا آورد بلند مرتبگی خود را ظاهر گردانید و بر عرش
عظمت متمکن شد چنانکه در قرآن مجید یاد فرموده است که بعد از خلق سماوات مستوي شد بر عرش یعنی تخت عظمت یعنی
ظاهر شد عظمت و جلال او یا آن که با این چیزها که آفریده بر عرش عظمت متمکن است و غناي ذاتی او راست و به هیچ گونه
محتاج عبادت بندگان نیست و نسبت او به عرش و فرش یکسان است و ایجاد کرد اشیا را در نهایت احکام و اتقان و در خلق هر
چیزي حکمتهاي لا یتناهی مندرجست که فواید آنها به خلایق عاید است و بپا داشت همه اشیا را و همه را حفیظ و رقیب و شاهد
است، پس خاضع است نزد عظمت و جلال او ص: 317 تکبیر متکبران و از او میطلبند رفع حاجات
مسکینان را خداوندا پس بحق آن رتبه عظیمی که تر است و بحق آن مرتبه که دست یافت مقربان از دامان ادراك تو کوتاه است، و
بان تفضلی که نسبت به همه عالمیان در نهایت مرتبه کمالست، و بان راهی که از جهۀ همه خلایق فراخ گردانیده که هر یک به
درگاهت توانند آمد و هیچ کس را ممنوع نگردانیده یا راه احسانی که با همه احسان کرده و میکنی بحق اینها همه از تو سؤال
میکنم که درود و صلوات بر خلاصه موجودات و برگزیده عالمیان محمد مصطفی و آل امجاد او فرستی چنانکه حق بندگی ترا به
جا آورد و عالمیان را به بندگی و عبودیت تو خواند و هر عهدي و پیمانی که با او کرده بودي همه را وفا کرد و احکام ترا جاري
ساخت و متابعت نمود انبیا و مقربان ترا بانکه آن چه ایشان کرده بودند در همه مراتب بندگی به جا آورد، یا اقامت شرایع دین مبین
صفحه 137 از 262
به اعمال کرد چنانکه به اقوال فرمود، بنده خاص مقرب تو و رسول به استحقاق تو که مرتبه تبلیغ رسالات را به او کرامت فرمودي و
امین تو بود بر اسرار تو و بر رسالاتی که فرموده بودي که بخلق رساند و قیام کرد بحق تو از رسانیدن احکام تو و تایید کننده بود
مطیعان ترا و الحال نیز و قطع نمودن عذر مخالفان و عاصیان تو یعنی راه عذر نگذاشت خداوند پس هر کرا از رحمت خود بهره
کرامت کرده بهره او را کاملتر و عظیمتر گردان و هر که را از فضلهاي غیر متناهی خود بهره کرامت کرده و او را خوشنود
فِی مَقْعَدِ صِ دْقٍ عِنْدَ » گردانیده او را از همه خوشنودتر گردان، و هر پیغمبري که او را در روز قیامت به قرب خود فایز گردانیده
او را از همه اقرب گردان و نصیب او را از خوشنودي خود از همه وافرتر و عظیمتر گردان و در بهشت صفهاي امت او « مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ
را از صفهاي امم همه انبیا بیشتر گردان چنانکه وارد شده است که صفوف امت آن حضرت (ص) دو برابر جمیع امم باشد چون
هرگز سجده نکرد سنگها را چنانکه قریش میکردند و معتکف نشد نزد درختان چنانکه جمعی ص: 318
درختان میپرستیدند و ممکن است که اشاره بدنیا و اخرت باشد یعنی در دنیا چیزي تحصیل ننمود و عبادت از جهۀ بهشت نمیکرد
بلکه مقصود او تو بودي و بس و حلال ندانست شراب را و نیاشامید خونها را چنانکه قریش میکردند از خوردن و فروختن شراب و
سبا بکسر سین شرابست و بفتح سین فروختن خمر است پس چون حمد و صلوات بر وجه اکمل فرستادند شروع در مطلب کردند
اللَّهمّ خرجنا إلیک حین فاجأتنا المضایق الوعرة و الجاتنا المحابس العسرة و عضّتنا الصّعبۀ علائق الالسن [و عضّتنا علائق الشّین » ) . که
خ] و تأثّلث علینا لواحق المین و اعتکرت علینا حدابیر السّنین و اخلفتنا مخایل الجود و استظمانا لصوارخ العود فکنت رجاء المبتئس و
الثّقۀ للملتمس ندعوك حین قنط الانام و منع الغمام و هلک السّوام یا حیّ یا قیّوم عدد الشّجر و النّجوم و الملائکۀ ال ّ ص فوف و العنان
المکفوف ان لا تردّنا خائبین و لا تؤاخذنا بأعمالنا و لا تحاصّ نا بذنوبنا و انشر علینا رحمتک بالسّحاب المتئق و النبات المونق و امنن
علی عبادك بتنویع الثّمرة و احی بلادك ببلوغ الزّهرة و اشهد ملائکتک الکرام السّ فرة سقیا منک نافعۀ دائمۀ غزرها واسعا درّها
سحابا وابلا سریعا عاجلا تحیی به ما قد مات و تردّ به ما قد فات و تخرج به ما هو آت اللَّهمّ اسقنا غیثا مغیثا ممرعا طبقا مجلجلا
متتابعا خفوقه منبجسۀ بروقه مرتجسۀ هموعه و سیبه مستدرّ و صوبه مسبطر [مستبطر خ] لا تجعل طلله علینا سموما و برده علینا حسوما و
ضوءه علینا رجوما و ماءه اجاجا و نباته رمادا رمددا اللَّهمّ انّا نعوذ بک من الشّرك و هوادیه و الظّلم و دواهیه و الفقر و دواعیه یا
معطی الخیرات من أماکنها و ص: 319 مرسل البرکات من معادنها منک الغیث المغیث و أنت الغیاث
المستغاث و نحن الخاطئون و اهل الذّنوب و أنت المستغفر الغفّار نستغفرك للجهالات من ذنوبنا و نتوب إلیک من عوامّ خطایانا
اللَّهمّ فارسل علینا دیمۀ مدرارا و اسقنا الغیث واکفا مغزارا غیثا واسعا و برکۀ من الوابل نافعۀ تدافع الودق بالودق و یتلوا القطر منه
القطر غیر خلّب برقه و لا مکذب رعده و لا عاصفۀ جنائبه ریّا یغصّ بالرّي ربابه و فاض فانصاع به سحابه و جري اثار هیدبه جنابه
[جبابه] سقیا منک محییۀ مرویۀ محفلۀ مفضلۀ زاکیا نبتها نامیا زرعها ناضرا عودها ممرعۀ آثارها جاریۀ بالخیر و الخصب علی أهلها
تنعش بها ال ّ ض عیف من عبادك و تحیی بها المیّت من بلادك و تنعم بها المبسوط من رزقک و تخرج بها المخزون من رحمتک و
تعمّ بها من نأي من خلقک حتّی یخصب لإمراعها المجدبون و یحیی ببرکتها المسنتون و تترع بالقیعان غدرانها و تورق ذري الاکام
زهراتها [رجواتها] و یدهامّ بذري الاکام شجرها و تستحقّ علینا بعد الیاس شکرا منّۀ من مننک مجلّلۀ و نعمۀ من نعمک مفضّلۀ علی
بریّتک المرملۀ و بلادك المعرنۀ و بهائمک المعلمۀ و وحشک المهملۀ اللَّهمّ منک ارتجاؤنا و إلیک ما بنا فلا تحبسه عنّا لتبطّنک
سرائرنا و لا تؤاخذنا بما فعل السّ فهاء منّا فانّک تنزّل الغیث من بعد ما قنطوا و تنشر رحمتک و أنت الولیّ الحمید ثمّ بکی فقال سیّدي
ساخت [صاحت خ] جبالنا و اغبرّت ارضنا و هامّت دوابّنا و قنط ناس منّا او من قنط منهم و تاهت البهائم و تحیّرت فی مراتعها و
عجّت عجیح الثّکالی علی أولادها و ملّت الدّوران فی مراتعها حین حبست عنها قطر السّماء فدقّ لذلک عظمها و ذهب لحمها و ذاب
شحمها ص: 320 و انقطع درّها اللَّهمّ ارحم انین الانّۀ و حنین الحانّۀ ارحم تحیّرها فی مراتعها و أنینها فی
ترجمهاش اینست که خداوندا به درگاه تو آمدهایم در وقتی که به ناگاه بر سر ما آمده است یا ما را به درگاه تو آورده (« مرابضها
صفحه 138 از 262
است تنگیهاي دشوار و ملجأ شدهایم به سبب ممنوع شدنهاي از رحمتها که کارها را بر ما تنگ کرده است، و به دندان گرفته است
ما را دندان گرفتن سخت اعمال قبیحه که از زبانهاي ما واقع شده است از حکمهاي باطل که حکام جور میکنند و از غیبت و بهتان
و فحش که عالمیان بان مبتلایند و بنا بر نسخه لوازم قبایح و اعمال شنیعه ما را گرفته است مانند دندان گرفتن شیر و ببر، و مستحکم
شده است بر ما، یا مثل یکدیگر از بلاها نازل میشود بر ما به لوازم دروغها بر تو و مطلقا، و ازدحام آورده است بر ما سالهاي قحط
مانند شتران لاغر، و خلف وعده کرد با ما ابرهایی که گمان باران از آن داشتیم و همه تشنه باران رحمتت شدهایم از بسیاري فریاد
گوسفندان و شتران سال دار یا اسبانی که در صحراها میچرند و گیاهی نمییابند. توئی که بیچارگان همه امیدوارند از تو، توئی
که اعتماد دعا کنندگان بر تست به درگاه تو آمدهایم و ترا میخوانیم در حالتی که همه خلایق ناامید شدهاند و از ابر و باران محروم
شدهاند و حیوانات چرنده همه هلاك شدند از بی آبی و بی علفی اي خداوندي که زنده همیشه و بذات خود موجودي و حیات
همه از تست و این دو کلمه را میگویم بعدد درختان و بعدد ستارگان و بعدد فرشتگانی که در آسمانها صف زدهاند و به عبادت
الهی مشغولند و بعدد ابرهایی که از ما بازداشتی و همیشه میآمد یا آمدند و رفتند و بارانی بر ما نبارانیدند پس گویا که صد
هزاران هزاران هزار مرتبه گفتهایم یا حی یا قیوم که ما را ناامید مگردان و ما را به سبب اعمال قبیحه مؤاخذه مکن و تقاص مکن از
ما قوت حلال ما را به سبب آن که حرام را گرفتیم یا به سبب مطلق فسوقی که از ما صادر شده است، و فراخ گردان بر ما رحمتت را
به فرستادن ابري که پر باران باشد و حاصلی که خوش آینده ص: 321 باشد و منت نه و انعام کن بر
بندگانت بانواع میوهها به سبب بارانها و زنده گردان شهرهاي مرده را برسانیدن شکوفها به مرتبه میوهها که از آفتها بگذرند، و گواه
ساز بر ما فرشتگان را که نیکویان و رسولانند به خلایق که ما بعد از این مخالفت نکنیم به توفیق تو یا گواه گیر این فرشتگان را بر
فرشتگان عذابی که مقرّر فرموده که اگر بنی آدم در فسوق بکوشند ایشان در رحمت بر روي ایشان نبندند و چون بر ایشان گواه
گرفتی نمیبندند، بارانی فرست از جانب رحمت خودت که نافع و دایم باشد کثرتش و ریختنش واسع باشد، ابري بفرست که
بارانش درشت قطره باشد و به زودي بفرستی و الحال بفرستی که به سبب آن زنده کنی هر چه را مرده باشد و تدارك کنی هر چرا
وقتش گذشته باشد و بان بیرون آوري آن چه را وقتش نرسیده باشد و آید. خداوندا ما را بارانی بده که در عقبش باران باشد و
صحراها را پر علف و گیاه کند و ابرش عالم گیر باشد و با صداي رعد باشد و پی در پی صداي رعد و باران باشد و برقش با باران
باشد و ریختن بارانش با صداي رعد باشد چون در وقت تنگی این صدا غمها را میزداید و مجراي آن روان باشد که نهرش پر آب
باشد، و ممکن است که واو جزو کلمه باشد یعنی حاصلش پی در پی رسد و آمدن بارانش دائمی باشد و بنا بر نسخه یعنی فرشتگان
را بفرمایی که ثبت نمایند مرحومیت ما را به آمدن باران و ظاهرا تصحیف نساخ است. خداوندا مگردان بارانش را ضعیف که
بیفایده باشد یا شبنمش را سموم مگردان چون باد سموم مهلک است و به ظاء منقوطه خواندهاند یعنی، ابرهاي پی در پیش را
بمنزله باد سموم مهلک و متلف مگردان به کثرت باران یا به کثرت سرما و سردیش را بر ما شوم مگردان، و روشنی آن را بر ما
مانند سنگ باران مگردان چون ابر روشن بی بارانست و در صحیفه صوبه است و آن انسب است که ریختنش مانند سنگ باران
نباشد که سبب تلف محصول شود و آبش را شور ص: 322 مگردان که بیفایده باشد از بسیاري مضر باشد،
و حاصلش را مانند خاکستر زبون و ضایع مگردان. خداوند پناه میگیریم به تو از شرك و مقدّمات آن که ریا و معاصی باشد و پناه
میآوریم به تو از ظلم ما بر دیگران و از ظلم دیگران بر ما و از بلاهایی که به سبب ظلم نازل میشود یا ظلمهایی را که علاج نتوان
کردن یا گناهانی که سبب ظلم شود و پناه میآوریم به تو از فقر و احتیاج بخلق و آن چه سبب آنست از کارهایی که بد است. اي
خداوندي که هر خیري و خوبی از تست و نزد تست و میفرستی هر روزي نعمت و احسانی را از معدنش که نزد تست از تست
بارانی که در عقب باران داشته باشد و توئی که فریاد رس بیچارگانی و همه استغاثه بسوي تو میکنند و ماییم خطاکاران و گناه
کاران و هر کسی طلب مغفرت از تو میکند و توئی بسیار آمرزنده طلب مغفرت میکنیم از تو از گناهانی که از نادانی کردهایم و
صفحه 139 از 262
بسوي تو توبه میکنیم از جمیع گناهانی که کردهایم. خداوندا چون تو مقرّر ساخته که هر گاه بندگان توبه کنند باران بفرستی و ما
توبه کردیم پس بفرست بر ما بارانی دایم و بسیار و نازل گردان بارانی درشت قطره بیشمار بارانی که عالم گیر باشد و برکتی
کرامت کن از بارانهاي درشت قطره عظیمی که نافع باشد و از بسیاري و تندي بر یکدیگر خورند و هر قطره بلا فصل از عقب
یکدیگر آیند برقش فریب دهنده نباشد که بی باران باشد و رعدش این کسر را به گمان نیندازد که باران میآید و نیاید و بادهاي
جنوبش مهلک و متلف نباشد بارانی باشد که ابرش پر باشد از باران و ابرش با باران آید و رود که منقطع نشود از ما و دیگران و
جاري شود از آثار دامنه آن ابر جمیع فضاها یا کاریزها و چاهها بارانی باشد که از محض فضل و رحمت تو باشد و عالمی را زنده
کند و سیراب کند و عالمی را پر آب گرداند. ص: 323 و در بعضی از نسخ مخضلۀ یعنی عالمی را تر و تازه
کند و فضل ترا شامل حال ما کند یا متصل باشد حاصلش در نمو و زیادتی باشد زراعتش، با برکت باشد سبزه درختانش خوشاینده
باشد و از آثار آن گیاه و علف بسیار شود و خیر و ارزانی و فراوانی را بر عالمیان جاري سازد و به سبب آن بندگان ضعیف را از
خاك مذلت برداري و شهرهاي مرده را همه زنده گردانی و روزي فراخت را بر عالمیان انعام کنی و رحمتهاي مخزونت را از جهۀ
عالمیان از خزینهاي رحمت بیرون آوري و رحمتت نزدیکان و دوران را همه فرا گیرد تا آن که جمعی قحطی زدگان از قحطی
خلاص شده به ارزانی ارزانی شوند و خشک سالی کشیدگان به برکت آن زندگی یابند، و غدیرها در صحرا، از آب باران پر شوند
و بر سر کوهها درختان برگ و شکوفه دار خوش آینده گردند و درختانش همه سبز و خرم شوند بعد از آن که همه ناامید از باران
شده بودند باران رحمتت همه را فرا گرفته در مقام شکر گذاري در آیند و احسانی باشد از جمله احسانهاي تو که عالمیان را فرا
گیرد و نعمتی از نعمتهاي تو باشد که خلایق خاك آلود را از نیامدن باران فرا گیرد، و شهرهاي خشک را به رحمتت ترکنی یا
شهرهایی که از انعامت دور افتاده باشند به رحمت نزدیک شوند و حیوانات شهري و صحرایی همه را جان تازه به تن در آید.
خداوندا امیدواري ما همه از تست و بازگشت همه بسوي تست خداوندا باران را از ما باز مدار به سبب آن که میدانی اعمال قبیحه
پنهان ما را و ما را مگیر به اعمال سفیهان و بیخردان بنی آدم به درستی که تو خداوندي که میفرستی باران را بعد از آن که همه
ناامید شده باشند و پهن میکنی رحمتت را بر عالمان بعد از تنگی و توئی که سزاوار حمد و ثنائی و همگی ترا حمد میکنند بر
نعمتهاي غیر متناهی. بعد از آن به گریه آمدند و گریان میگفتند که اي خداوند من کوهها از خشکی همه با زمین برابر شده است
یا شوره زار شده است یا بی گیاه شده است ص: 324 یا به فریاد آمده است و در نهج انصاحتست یعنی همه
شکافته شده است از خشکی و زمینها گرد آلود شدهاند و حیوانات حیران شدهاند و در چراگاه سرگردانند هر چند میکردند گیاهی
نمییابند و فریاد میکنند مانند فریاد زنان بچه مرده که بر فقد فرزندان گریند و از بس که میگردند در چراگاهها ترك گشتن
کردهاند چون باران را از ایشان باز داشته استخوانهاي ایشان باریک شده است و گوشت ایشان رفته و پیه گداخته و شیر منقطع شده
است خداوندا رحم کن بر ناله شتران و بر صداهاي گوسفندان، رحم کن حیران شدن اینها را در چراگاهها و نالهاي اینها را در
پایگاهها. و حیوانات را وسیله ساختن از آن جهت است که در اخبار بسیار از ائمه اطهار صلوات اللَّه علیهم وارد است که حق
سبحانه و تعالی میفرماید که اگر نه بهایم چرنده باشند و اگر نه اطفال شیرخواره باشند و اگر نه پیران پشت خم باشند یا با رکوع
در نمازها و اگر نه جوانان با خشوع باشند هر آینه از آسمان باران نبارم و از زمین گیاه نرویانم و عذاب خود بر شما بریزم چنانکه
ریزه ریزه شوید و حق سبحانه و تعالی میفرماید که اگر مؤاخذه میکرد حق سبحانه و تعالی مردمان را به اعمال بد ایشان بر روي
زمین جنبنده نمیگذاشت، و در این خطبه مذکور نیست تعدّد و لیکن چون در اخبار وارد شده است که مثل نماز عید است بهتر
آنست که بعد از نماز دو خطبه بخواند با فاصله نشستن و چون مطلوب در این نماز طلب بارانست در قنوتها و در خطبها همه طلب
باران میباید کرد.
صفحه 140 از 262
[نماز استسقا دو رکعت است]
و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه کان رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله یصلّی للاستسقاء رکعتین و یستسقی و هو قاعد و قال بدا » )
شیخ روایت کرده است در صحیح از صفوان از عبد اللَّه یا موسی بن بکر از طلحۀ بن زید از (« بال ّ ص لاة قبل الخطبۀ و جهر بالقراءة
، حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که پدرش صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت سید المرسلین لوامع صاحبقرانی، ج 5
ص: 325 صلّی اللَّه علیه و آله دو رکعت نماز استسقاء میکردند و دعاي استسقا را نشسته میخواندند یعنی بعد از خطبه و حضرت
فرمودند که حضرت ابتدا به نماز کردند و بعد از آن خطبه خواندند و قرائت را بلند خواندند. و کلینی ذکر کرده است که در
روایت عبد اللَّه بن مغیره چنین است که گفت تکبیر در رکعت اول هفت است و در رکعت دویم پنج است و نماز را پیش از خطبه
میکند و قرائت را بلند میخواند و استسقا میکند نشسته یعنی بعد از خطبه هر چند در خطبه نیز استسقا کرده باشد تا جمع شود در
میان اخبار. و کلینی روایت کرده است کالصحیح از ابی العباس از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که جمعی به خدمت
حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله آمدند و گفتند که یا رسول اللَّه قحطی در بلاد ما افتاده است و چند سال است که باران
نمیآید پس حضرت فرمودند تا منبر را بیرون بردند و صحابه جمع شدند و حضرت بالاي منبر فرمودند و دعا میکردند و صحابه
بامر حضرت آمین میگفتند اندك لمحه شد که جبرئیل آمد و گفت یا محمد خبر ده مردمان را که پروردگارت ایشان را وعده
فرموده که در فلان روز فلان ساعت باران خواهد آمد و مردم انتظار آن روز و آن ساعت میکشیدند تا آن ساعت شد بادي سر
کرد و ابري به همرسید که آسمان را فرو گرفت و مانند آن که مشک را سراشیب کنند بارانی عظیم آمد و میآمد تا آن که همان
جماعت به خدمت حضرت آمدند و عرض نمودند که یا رسول اللَّه نزدیکست که همه غرق شویم دعا کن که باران بایستد پس
صحابه جمع شدند و حضرت دعا میکردند و صحابه بامر حضرت آمین میگفتند پس شخصی گفت یا رسول اللَّه نمیشنویم که
چه میگویید حضرت فرمودند که بگوئید که (اللَّهمّ حوالینا و لا علینا اللَّهمّ صبّها فی بطون الاودیۀ و فی نبات الشّجر و حیث یرعی
و ابو العباس گفت که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه لوامع صاحبقرانی، (« اهل الوبر اللَّهمّ اجعلها رحمۀ و لا تجعلها عذابا
ج 5، ص: 326 فرمودند که برق علامت باران است خواه در روز باشد و خواه در شب و ترجمهاش اینست که خداوندا باران را بر
جمعی که در حوالی و اطرافند به بار و بر ما مبار خداوندا بریز این باران را در رود خانهها و در جاهائی که درختان میروید در
صحراهایی که بادیه نشینان میباشند خداوندا باران را رحمت کن و چنان مکن که عذاب باشد.
[وارونه کردن عبا در نماز]
و سئل ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه عن تحویل النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله رداءه اذا استسقی قال علامۀ بینه و بین اصحابه تحوّل » )
و شیخ کلینی هر دو مرسلا از آن حضرت صلوات اللَّه علیه روایت کردهاند که پرسیدند که چه معنی داشت آن که (« الجدب خصبا
حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله در استسقا میگردانیدند رداي مبارك را حضرت فرمودند که علامتی بود میان آن
حضرت و اصحاب که خشک سالی مبدل شد به فراخی و عیش یعنی حق سبحانه و تعالی دعا را مستجاب گردانید و محتمل است
که مراد این باشد که من فال خیر زدم و حق سبحانه و تعالی فال خیر مرا رد نمیکند. و صدوق در حدیث صحیح از انس بن عیاض
روایت کرده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که پدرش صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت سید المرسلین
صلی اللَّه علیه و آله در استسقا نظر به آسمان میکردند و ردا را میگردانیدند از جانب راست به جانب چپ و بر عکس عرض
نمودم که این چه معنی داشت حضرت فرمودند که معنیش این بود که خشک سالی مبدل خواهد شد به فراخی و عیش، و قریب
باین است صحیحه ابن ابی عمیر از بعضی از اصحاب او از آن حضرت صلوات اللَّه علیه و ظاهر این دو صحیحه اخبار است نه فال اما
صفحه 141 از 262
اگر غیر معصوم کند فال است.
[دعاي امام حسن و امام حسین براي باران]
و جاء قوم من اهل الکوفۀ إلی علیّ بن ابی طالب صلوات اللَّه علیه فقالوا له یا امیر المؤمنین ادع لنا بدعوات فی الاستسقاء فدعا » )
ص: 327 علیّ صلوات اللَّه علیه الحسن و الحسین صلوات اللَّه علیهما فقال یا حسن ادع فقال الحسن اللَّهمّ
هیّج لنا السّحاب بفتح الابواب بماء عبّاب و رباب بانصباب و انسکاب یا وهّاب و اسقنا مطبقۀ مغدقۀ مونقۀ فتّح اغلاقها و سهّل اطلاقها
و عجّل سیاقها بالأندیۀ فی الاودیۀ یا وهّاب و بصوب الماء یا فعّال اسقنا مطرا قطرا طلّا مطلّا طبقا مطبقا عامّا معمّا دهما بهما رحیما رشّا
مرشّا واسعا کافیا عاجلا طیّبا مبارکا سلاطح بلاطح یناطح الاباطح مغدودقا مطبوبقا مغرورقا و اسق سهلنا و جبلنا و بدونا و حضرنا
حتّی ترخص به اسعارنا و تبارك به لنا فی ضیاعنا صاعنا و مدّنا ارنا الرّزق موجودا و الغلاء مفقودا امین ربّ العالمین. ثمّ قال للحسین
ادع فقال الحسین صلوات اللَّه علیه اللَّهمّ معطی الخیرات من مظانّها و منزل الرّحمات من معادنها و مجري البرکات علی أهلها منک
الغیث المغیث و أنت الغیاث المستغاث و نحن الخاطئون و اهل الذّنوب و أنت المستغفر الغفّار لا اله الّا أنت اللَّهمّ ارسل السّماء علینا
دیمۀ مدرارا و اسقنا الغیث واکفا مغزارا غیثا مغیثا واسعا مسبغا مهطلا مریئا مریعا غدقا مغدقا عبّابا مجلجلا صحّا صحصاحا بسّا بسّاسا
مسبلا عامّا ودقا مطفاحا تدفع الودق بالودق دفاعا و یطلع القطر منه غیر خلّب البرق و لا مکذب الرّعد تنعش به ال ّ ض عیف من عبادك
و تحیی به المیّت من بلادك منّا علینا منک امین ربّ العالمین فما تمّ کلامه حتّی صبّ اللَّه الماء صبّا و سئل سلمان الفارسی رضی
اللَّه عنه فقیل له یا ابا عبد اللَّه هذا شیء علّماه فقال ویحکم أ لم تسمعوا قول رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله حیث یقول اجریت
در کتاب قرب الاسناد حمیري ص: 328 روایت کرده است از سندي ثقه از ابو (« الحکمۀ علی لسان اهل بیتی
البختري از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از پدرش از جدش صلوات اللَّه علیهما که فرمودند که جمعی حاضر شدند به
نزد حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه و صدوق زیاد کرده است که از اهل کوفه بودند مگر آن که اهل کوفه به مدینه رفته
باشند و اگر نه در وقتی که آن حضرت به کوفه تشریف آوردند سلمان فوت شده بود در زمان ولایت عثمان و شکایت نمودند
کمی باران را و گفتند یا امیر المؤمنین و در قرب الاسناد یا ابا الحسن است و این نیز قرینه است که در کوفه نبوده است دعا کن از
جهۀ ما دعایی چند از جهۀ طلب باران پس حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه حضرت امام حسن و حضرت امام حسین صلوات
اللَّه علیهما را طلبیدند و فرمودند که یا حسن دعا کن پس حضرت امام حسن این دعا را کردند که ترجمهاش اینست که خداوندا
برانگیزان از براي ما ابري که مقرون باشد به گشودن درهاي روزي چون غالب آنست که چون باران سر کرد ارزانی میشود چون
آنها که دارند آذوقه را میخواهند بفروشند که مبادا ارزانتر شود و آنها که ندارند نیز نمیخرند که شاید ارزان شود و ابر را
برانگیزان که به بارد بارانی چنانکه از ناودان میآید و ابري باشد که باران از او روان باشد مانند نهري که از آسمان آید اي خداوند
بسیار بخشنده باران ده ما را از ابري که جهانگیر باشد و پر باران و خوش آینده باشد که درهاي بسته گشوده شود و به آسانی روان
شود باران و به زودي جاري شود در رود خانهها و باران آید در وقت دخول آن اي بسیار بخشاینده به ریختن آب اي خداوندي که
هر چه خواهی میکنی به باران بر ما بارانی درشت قطره خوش آینده که عقب داشته باران چنینی و عالم را فرا گرفته باشد و نفعش
عام باشد و بسیار نافع باشد همه کسرا سیاه بسیار سیاه پر باران باشد و در بعضی از نسخ رهما براء است یعنی اگر نرمه باران باشد
دوام داشته باشد و از رحمت نازل شود نه از غضب و بعضی از نسخ جیم است یعنی تند بیاید ص: 329 و
ریزان باشد و از عقبش نیز روان باشد و فراخ و کافی باشد و به زودي بیاید و نیکو و با برکت و نفع باشد و عریض بسیار عریض
باشد یعنی عالم گیر باشد که رود خانهها از آن پر شود و بسیار باران باشد و عالم گیر و ریزنده باشد با کثرت، و آب ده زمین
همواره و کوه را و صحرا و شهر را تا آن که قیمتها ارزان شود و تا برکت بهم رسد در مزرعه و شهرهاي ما. و در قرب الاسناد تا
صفحه 142 از 262
برکت دهی صاع و مدّ ما را و گذشت که مدّ ربع صاع است. و در اخبار بسیار وارد است که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و
آله دعا کردند به همین دعا از جهۀ برکت صاع و مدّ مدینه مشرفه و برکت در اینها عظیم است بسیار است که یک مد و یک صاع
آن قدر برکت دارد که ده مثل آن در وقتی دیگر آن مقدار برکت ندارد و ظاهرا تصحیف از نساخ این کتاب شده باشد. خداوندا
بنما بما که روزي و نعمتها را بسیار به بینیم و گرانی و قحطی را نه بینیم مستجاب کن دعا را اي پروردگار عالمیان و بسیاري از
الفاظ مترادفه را در دعاها میآورند چون الحاح در دعا مطلوبست و به عبارتی دیگر بهتر است با آن که در امثال این مواضع غرض
اعجاز نیز هست. بعد از آن به حضرت امام حسین صلوات اللَّه علیه فرمودند که تو دعا کن پس آن حضرت صلوات اللَّه علیه این
دعا کردند که خداوندا اي خداوندي که بخشاینده همه خوبیهائی از جائی که از آنجا باید داد، و فرو فرستنده رحمتهایی از
معدنهاي آن بهمان معنی و جاري کننده برکتهایی بر اهل آنها از تست بارانی که در عقب او باران باشد یا فریاد رس بیچارگان
باشد و توئی فریاد رس هر بیچاره و همه کس استغاثه و تضرع و زاري به درگاه تو میکنند و ماییم خطاکاران و اهل گناهان یعنی
گناهکاران یا آن که از ما بغیر از بدي نمیآید و از تو بغیر از ص: 330 خوبی نمیشاید و توئی که از تو
طلب میکنند مغفرت را و تو همیشه گناهان عظیم را میآمرزي نیست خداوندي غیر از تو خداوندا بفرست بر ما باران دایم بسیار را
و به بار بر ما بارانی سایل بسیار بارانی که از پی داشته باشد باران و عالم گیر باشد و کامل باشد و تمام و ریزنده باشد و گوارا و
صاحب ریع باشد و درشت قطره بسیار درشت و ریزنده باشد با صداي رعد و بی مضرت باشد. و در بعضی از نسخ و در قرب
الاسناد سحا سحساحا به سین مهمله یعنی سایل باشد بسیار سایل و صاد تصحیف نساخ است بارانی باشد که همه بلاد را نیکو احاطه
کرده باشد و در قرب الاسناد بحا بحّاحا است یعنی دایم باشد نیکو دایم و ریزان باشد عالم گیر بارانی که بسیار روان باشد که پی
در پی از روي قوت آید و بر هم خورد و قطره از او بیرون آید. و در قرب الاسناد و یتلوا القطر منه قطرا است چنانکه در سایر
دعاهاي استسقاست یعنی قطرهاي او پی در پی باشد تند و ظاهرا نساخ این کتاب غلط کردهاند و یطلع مناسبت ندارد، و برقش
فریبنده نباشد و رعدش با باران باشد و خود را دروغ گو در نیاورد بارانی که بیچارگان را از خاك مذلّت و گرسنگی بردارد و
زنده کنی به آن شهرهاي مرده را و این منت و احسانی باشد از تو بر ما. و در قرب الاسناد بعد از فقره سابقه اینست که تورق به
ذري الاکام من بلادك و تستحقّ به علینا من مننک یعنی شکرا یعنی تو با برگ کنی به سبب این باران درختانی را که بر سر
تلّهاست از شهرهاي تو و تو مستحق شکر شوي باین انعامی که بر ما کنی مستجاب گردان دعاهاي ما را اي پروردگار عالمیان پس
هنوز دعاي آن حضرت تمام نشده بود که حق سبحانه و تعالی ریخت بارانی عظیم و چه عظیم پس به سلمان گفتند که اي ابو عبد
اللَّه کنیت سلمانست آیا این دعاها را تعلیم ایشان کرده بودند؟ سلمان گفت رحمت بر شما ص: 331 باد
مگر نشنیدهاید قول حضرت سید المرسلین را صلی اللَّه علیه که حق سبحانه و تعالی درر حکمت را بر زبان اهل بیت من جاري کرده
است. و از این جا ظاهر میشود که نزد عرب فصاحت و بلاغت اهمّ معجزات بوده است و آمدن باران بیفاصله از دعاهاي ایشان در
نظر ایشان ننمود و فصاحت و بلاغت ایشان نمود. چنانکه حضرت رضا صلوات اللَّه علیه در جواب ابن سکّیت فرمودند که معجزه هر
پیغمبري بحسب اقتضاي زمان ایشان بود چون در زمان حضرت موسی سحر شایع بود معجزه چند به آن حضرت دادند که به افعال
ایشان مشابهتی داشت و سحرهاي ایشان را برهم زد، و در زمان حضرت عیسی حکماء یونان بودند و طب شایع بود معجزه آن
حضرت را از آن قبیل دادند که کور مادر زاد را روشن کند و پیسی را زایل کند و مرده را زنده کند و در زمان حضرت سیّد
المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فصاحت و بلاغت غالب بود و خطب مینوشتند و بر در کعبه میآویختند تا آن که آن حضرت کتابی
آورد که همه را بر هم زد و تحدي فرموده به سوره از سور آن نتوانستند آوردن و معترف به عجز شده مسلمان شدند مگر نادري که
تعصّب جاهلیت ایشان نگذاشت که باین سعادت مسعود کردند با آن که آن حضرت از جمیع اقسام معجزات آوردند و میگفتند
سحر است چون تمیز فرق میان سحر و معجزه نداشتند اما در سخنان فصیح و بلیغ ید طولی داشتند و حیران بودند.
صفحه 143 از 262
[نماز باران عمر]
و روي عن ابن عبّاس انّ عمر بن الخطّ اب خرج یستسقی فقال للعبّاس قم فادع ربّک و استسق و قال اللَّهمّ انّا نتوسّل إلیک بعمّ » )
نبیّک فقام العبّاس فحمد اللَّه و اثنی علیه ثمّ قال اللَّهمّ انّ عندك سحابا و انّ عندك مطرا فانشر السّحاب و انزل فیه الماء ثمّ أنزله علینا
و اشدد به الاصل و اطلع به الفرع و احی به الضّرع اللَّهمّ انّا شفعاء إلیک عمّن لا منطق له من بهائمنا و أنعامنا شفّعنا فی أنفسنا و أهالینا
اللَّهمّ انّا لا ندعو الّا ص: 332 إیّاك و لا نرغب الّا إلیک اللَّهمّ اسقنا سقیا وادعا نافعا طبقا مجلّلا اللَّهمّ انّا
و مرویست بسند ضعیف از عبد اللَّه (« نشکو إلیک جوع کلّ جائع و عري کلّ عار و خوف کلّ خائف و سغب کلّ ساغب یدعو اللَّه
بن عباس که عمر بن خطاب بطلب باران بیرون رفت و به عباس گفت برخیز و از پروردگارت طلب کن باران را و خود گفت
خداوندا عم پیغمبرت را شفیع خود گردانیدهایم پس عباس برخاست و حمد و ثناي الهی به جا آورد و گفت خداوندا نزد تو ابر
هست و نزد تو باران هست پس بفرست ابر را و بر آن ابر فرو فرست باران را و دیگر بفرست بر ما و اصلهاي درختان و نباتات را
باین باران، سخت کن، و شاخها و فروع را با حاصل کن، و پستانهاي حیوانات را زنده گردان بشیر. خداوندا ما شفاعت میکنیم
بسوي تو از جانب بی زبانها از حیوانات بیزبان خداوندا شفاعت ما را قبول کن در حق ما و یاران ما خداوندا نمیخوانیم مگر ترا و
طلب نمیکنیم مگر از تو خداوندا ما را بارانی ده که دایم و نافع و عالمگیر باشد و نفعش به همه عاید گردد خداوندا شکایت
میکنیم گرسنگی هر گرسنه را و برهنگی هر برهنه را و ترس هر ترسانی را و گرسنگی هر گرسنه را که خدا را خواند. و این
حکایت در صحیح بخاري هست و ظاهرا غرض صدوق از ذکر این دعا آنست که ملاحظه نمایند فصاحت حسنین را با فصاحت و
بلاغت عباس ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا، و ظاهر سازد و عداوت عمر را با اهل بیتی که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه
علیه و آله محتاج به ایشان بود در دعاي مباهله، و ایشان حاضر بودند عباس را مقدم داشت مبادا حضرت امیر المؤمنین و حسنین
صلوات اللَّه علیهم دعا کنند و باران بیاید و رتبه ایشان ظاهر شود.
باب صلاة الکسوف